فقه / فقه اقتصاد / تصویر؛ جلسه 1387/08/11

بسم الله الرحمن الرحيم

 

فروعات بحث تصوير

فرع اول : موضوع تصوير موجودي « واقعي » يا « خيالي »

نكات و فروعي كه در ذيل مقام اول بحث قرار بود ذكر كنيم ، به بعضي اشاره كرديم يعني اولين نكته و فرع همين بود كه آيا لازم است صورت ، صورت امري واقعي و ذو الروح واقعي باشد يا اين كه لازم نيست ؟

فرع دوم : اطلاق حكم بر نوع تمثيل يا تصوير « معجب يا غير معجب »

فرع دوم يا نكته دوم ـ بعضي حالت فرعي دارد ، ‌بعضي حالت نكته اي است ـ مطلب دوم در ذيل اين بحث اين است كه آيا لازم است اين تمثال يا صورت مُعجِب و شگفت انگيز باشد ، يك صور هنري شگفت انگيز و هنرمندانه باشد يا اين كه نه ، همين كه چيزي تمثال شد حرام يا مكروه است . اين حرمت يا كراهت در دائره اي كه قبلاً صحبت كرديم كه در ذوالروح است ، چه در مجسمه يا در صورت ها و تصاوير، آيا بايد يك صوَر معجبه به عبارتي هنرمندانه باشد ، يك اثر هنري معجب زيباي شگفت انگيز باشد يا اين كه نه ، مطلق صور مشمول حكم حرمت يا كراهت است ؟ اين سوالي است كه اشاره شده و در مكاسب هم اشاره شده و آقايان هم اشاره كردند و بحث مطروحي است هرچند مبسوط نيست .

همان طور كه معلوم است اين تصاوير و همين طور مجسمه ها و پيكرهايي كه تراشيده مي شود گاهي كارهاي هنرمندانه است گاهي موجب اعجاب مي شود ، موجب شگفتي هر ناظري مي شود به خاطر اين كه مبتني بر يك اصول هنري است ، با درجات و مراتبي كه اين اثر هنري دارد ، يك ميكلانچ مي شود كه ميكلانچ مجسمه ساز و پيكر تراش مشهور ايتاليايي است كه آن مجسمه هايي كه او ساخته از مسيح و حضرت مريم‌، اين ها كه در خود واتيكان است ، آثار او يك آثار فوق العاده هنرمندانه و واقعاً معجب است ، آثار پيكره هايي كه تراشيده است يا اگر بگوييم حكم شامل تصاوير و نقاشي ها هم مي شود گاهي نقاشي ها ، نقاشي هاي هنرمندانه است ، با مراتب و طيفي كه آثار هنري چه در مقوله پيكر تراشي و چه در نقاشي و صورت گري دارد ، اما گاهي است كه نه ، اصلاً‌ كار، كار آدمي است كه هنر ندارد ، مثلاً نقاشي من، نقاشي اي كه اگر كسي ببيند نه تنها موجب اعجابش نمي شود بلكه مي خندد . نقاشي اي كه يك خطوطي را حركت داده و آدمكي را ايجاد كرده و يا مجسمه اي را ساخته مثل بچه ها ، يك مجسمه خيلي معمولي و عادي كه ارزش هنري ندارد ايجاد كرده است .

 سوال فقهي بحث اين است كه اين حرمت علي اختلاف المشارب ، در مجسمه يا حتي در نقاشي ها ، شامل مختص به صور معجبه و مجسمات معجبه و هنري است يا اين كه چيزهاي غيرمعجب و غيرهنري كه فردي كه اصلاً‌ آشنايي به اين ها ندارد و به صورت تفنني چيزي درست كرده است را نيز مي شود ؟

نظر برخي از فقها و ادلة ايشان

بعضي گفته اند و احتمال داده اند كه محتمِل يادم نيست ، نقل شده است كه بعضي از فقها گفته اند كه اين حكم اختصاص به صور معجبه دارد و اما صور غيرمعجبه و غيرهنري كه كارهاي عادي و معمولي است را نمي گيرد .

علتش هم تقريباً در ذهنشان يك نوع استحساني است كه فلسفه اين حكم حرمت يا كراهت ، تشبّه به خالق است ، در ساخت اين ها كه اين امر منع شده است يا به خاطر اين كه ساخت اموري است كه مورد پرستش قرار مي گيرد، حكمت و فلسفه اش نه علتش ، و يا احياناً براي تزيين و امثال اين ها ، هر يك از اين ها گفته شده است در صورتي اين فلسفه ها و حكمت ها در اين امر موجود است و تحقق پيدا مي كند كه صور معجبه باشد و يك كار هنري جالب و اعجاب برانگيزي باشد تا بگوييم نوعي تشبه به خالق است ، و الا يك چيز كج و مآوجي كه كسي ساخت تشبه به خالق به ذهن نمي آيد يا براي مجسمات ، معمولاً اين طور بوده است به طوري كه مجسمه هايي كه براي بت و پرستش مي ساختند معمولاً مجسمه هاي هنري و روي حساب و كتاب بوده است ، و تزيين هم اگر باشد همين طور است ، بنابراين هر يك از اين حكم و فلسفه ها و حكمت هاي اين حكم را اگر شما در نظر بگيريد در جايي كه صور معجبه باشد ، و با همين دليل ممكن است مثلاً چنين ادعا شود .

جواب آقاي اعرافي

اين ادله اي كه نسبت به ساخت مجسمه و نقاشي و امثال اين ها ، منع و مذمت مي كند و توبيخ مي كند ، منتهي مي شوند به اين جايي كه صور معجبه باشند . آن صُور و پيكرها و مجسمات ، مجسمات اعجاب برانگيزي باشد ، اين نهايت استدلال و توجيهي كه مي شود براي اين اختصاص و عدم اطلاق حكم آورد همين است كه فلسفه ها اين است و حكمت ها اين است و اين فلسفه و حكمت هم گرچه حكمت است اما وجود اين فلسفه ها و حكمت ها در ذهن مخاطب موجب انصراف حكم مي شود . به صورت فني تر، اين حكمت ها و فلسفه ها موجب نوعي انصراف دليل مي شود ، آن جايي كه اگر تصاوير و تماثيل و مجسمات و.. معجبه باشد ، اين نهايت توجيهي است كه مي توان براي اين احتمال و قول تقرير كرد اما خيلي واضح است كه اين احتمال و توجيه و استدلال تام نيست . با يك نگاه روش شناسي فقهي و اصولي و اجتهادي ، براي اين كه اختصاص به دو پاسخ:

الف. عدم اطلاع از حكمت  واقعي احكام

پاسخ اول اين كه ، اين كه حكمت ها منحصر در اين شده باشد براي ما محرز شده باشد ، همان طور كه در جلسات قبل هم اشاره كرديم ، اين حكمت هايي است كه كم و بيش برشمرده شده اند ، اما اين كه ما شاهدي داشته باشيم كه نه عليت ، عليت كه روشن نيست ، هيچ عليت و نامي از عليت نيست ، حكمت بودن اين ها هم به طور خاص و منحصر حداقل وجه و دليلي ندارد ، ‌و ما گفتيم احتمال دارد كه حكمت ها و فلسفه هاي ديگري به نحو منع يا تحريم يا كراهت باشد . ما چه مي دانيم مصالح و اسرار واقعي را . نفس اين اشكال يا مجسمات ممكن است كه يك آثار منفي در زندگي فرد بگذارد ، همان طور كه در وقت نماز و.. گفته مي شود كه اين ها نباشد ، در روايات مي خوانيم كه كه حضرت يك پارچه اي رويش انداخت ، حتماً آن موجب اين مي شود كه حواس طرف پرت شود ، و انواع حكمت هاي ديگر، قابل تصور است و آن ها را نمي شود نفي كرد ، بنابراين عليت در اين روايات مطرح نيست ، حكمت هم اين ها به اين شكل مطرح نيست ، و نمي توانيم بگوييم حكمت اند ، حكمت هاي غالبي يا منحصره ممكن است حكمت هاي ديگري در كار باشد ، اين وجه اول.

ب. عدم انصراف دليل به موجب حكمت غالبي

ثانياً فرض بگيريم كه اين ها حكمت هاي غالبي است ، اگر بگوييم همين يكي دو نكته ، حكمت هاي اغلبي و غالبي است در اين تحريم يا تنزيه و حكم كراهت يا حرمت ، اين باز موجب انصراف نمي شود و اگر شما بخواهيد اين روش و متد را بپذيريد كه حكمت هاي غالبي موجب انصراف دليل مي شوند ، كه آن وقت مي افتيم در استحسانات و يك مسيري كه فقه يك چيز ديگري مي شود . اين اطلاقات ما است و اطلاقاتي كه وجود دارد و حكمت هاي عمده اش را در نظر مي گيريم ولي اطلاق دليل مي گويد مأمور كرد مرا به « كسر صُوَر » ، « ان الله ينهي عن التماثيل» بنابراين كه آن استدلالات را بپذيريم و هيچ خبري از اين حرفها در دليل نيست . اگر بخواهيم اين ها را موجب انصراف چيزي بدانيم كه مي توان در همه اطلاقات آن ها ادعاهايي مطرح كرد .

نظر آقاي اعرافي / اطلاق حكم بر مطلق تصاوير وتماثيل

بنابراين به نظر نمي آيد كه هيچ وجهي وجود داشته باشد ، براي اختصاص حكم ، چه تحريم ، چه تنزيه ، چه فقط مجسمه ، يا حتي طبق مشارب قبلي بگوييم نقاشي. اختصاص اين حكم به صور معجبه و هنري و آثار هنري وجهي ندارد همين كه صدق صور كرد ، تمثال كرد و مجسمه كرد ، ولو اين كه اثر هنري نباشد ولو اين كه اشكالي ندارد و همين طور از روي تفنن آمده چيزي را ساخته است و با گلي.. شامل آن هم نمي شود و هيچ فرقي با صور معجبه ندارد .

طلبه:

استاد : اين قرينيت روشن نيست ، عنواني نيست كه حكم را مختص آن كند ، و اين يك دسته از روايات است و روايات ديگري داريم كه«ينهي عن التماثيل » ، نه ينفخ فيها ، بايد اثر هنرمندانه اي باشد كه ينفخ فيها بر آن شامل شود ، نه چيزي كه تمثال است « كلِّف أن ينفخ فيها » ، فرقي ندارد و وجهي برايش نيست نه قرينه لفظي و نه ارتكازي و وجهي براي اختصاص حكم براي صور معجبه به نظر نمي آيد .

 اين يك جمله اي است كه خيلي كوتاه در مكاسب اشاره شده است و اين نكته دوم در ذيل بحث است و نكته اول كه ديروز خوانديم صور خيالي و غيرخيالي بود ، اين راجع به صور معجبه و صور غيرمعجبه است . صور معجبه ، صور هنرمندانه و شگفت انگيز و اعجاب برانگيز است و بعضي گفته اند اختصاص به آن دارد و وجهي برايش ذكر كرديم، و وجه تام نيست و هر نوع صورت و تمثالي را دربر مي گيرد به عبارت ديگر اطلاق دليل محكّم است هيچ چيزي كه بتواند قرينه لفظي باشد ارتكازي باشد يا انصرافي در اين جا ايجاد كند جز حكمت ، كه چند حكمت بود كه پاسخ داديم و گفتيم وجهي نيست .

امر دوم و فرع دوم در ذيل بحث :

يكي تشبه به خالق است ، يكي پرستش بت است و استفاده در مقام بت است و يكي بحث تزيين است .

انقسام موجودات بالنسبه صانع

امر سوم و فرع سوم، اين است كه باز تقسيمي وجود دارد كه بر اساس آن سوالي مطرح مي شود در دائره حكم ، اين  نقاشي هايي كه انجام مي پذيرد و يا مجسمه ها و پيكره هايي كه تراشيده مي شود گاهي نقاشي يا مجسمه و تصاوير موجوداتي هستند كه به طور مستقيم مخلوق خداوند هستند و گاهي صُوَر و تصاوير موجوداتي هستند كه مصنوع بشرند .

الف. عدم دخالت غير الله

 موجوداتي كه ما در اين عالم داريم همان طور كه واضح است از يك منظر كلي به دو گونه مي شود تقسيم كرد :  موجوداتي كه مخلوق خدا هستند ، به طور مباشري آفريدة خداوند هستند و دست صنع بشر در آن دخالتي ندارد ، يا دخالت واضحه اي ندارد .

يك حيوان يا انسان پيدايش او يا خلقت او گرچه موجودات ديگر در پيدايش او سهيم اند ، پدر و مادر و چيزهاي ديگر ، ولي در يك مجراي طبيعي تعبيه شده در نظام خلقت اين ها پيدا مي شود ، ما مقصودمان مخلوق مباشري دقيق با دقت عقليه نيست كه وقتي مي گوييم حضرت آدم را خلق كرد ، ‌عيسي را خلق كرد ، آن نيست ، مثلاً با يك نوعي از تعميم ، قسم اول يعني آن ها كه مخلوق بالمباشره با خدا هستند يا به شكلي در يك نظام طبيعي كه در عالم تعبيه شده اين ها پيدا شده اند و خلق شده اند و در يك سنگ معدني بسيار زيبايي كه در يك گوشه اي از معادن عالم وجود داشته باشد ، گرچه عوامل طبيعي هم دخالت داشته ، يا در يك فرايند طبيعي پيدا شده اند مثل اين كه در معادن يك تكه طلا پيدا مي شود يا يك شكل زيبايي از سنگ معدني پيدا مي شود كه غالباً معادن اين طور نيستند ، غالباً طوري است كه به صورت موادّ خام است بايد كار روي آن انجام شود ، اما بر حسب جريانات طبيعي ، گاهي پديده خيلي زيباي شكل يافته اي در عالم پيدا مي شود ، در هر حال موجودات گاهي است كه وجود آن ها و پيدايش آن ها در يك فرايند طبيعي تعبيه شده است ، در نظام خلقت مثل تولد يك شخص و يا يك حيواني يا پيدايش سنگي يا نفت و گاز و.. چيزهايي كه به صورت طبيعي در عالم خلقت است ، اين ها يك نوع موجوداتي است كه از اين ها به عنوان موجوداتي كه مخلوق الله بالمباشراند ، تعبير مي كنند . مقصود اين است كه موجوداتي است كه در يك نظام طبيعي خلقت پيدا شده اند و دست صنع بشر به صورت خاصّ و محسوس و ملموس در شكل دهي آن دخالتي ندارد .

ب. وجود صانع غير الله

 موجوداتي كه مصنوع بشرند . اين ها فرق مي كنند گرچه همه موجودات عالم بنابر استدلالات واضحي كه وجود دارد ، ‌همه مخلوق الله هستند . چه با واسطه و چه بي واسطه ، به هر حال در نوع واسطه در وجود يا نوع واسطه تفاوتي دارند .

نوع دوم موجوداتي است كه دست صنع بشر در آن دخالت كرده است مثل گاز خالص ، نفت خالص ، مشتقات گاز و نفت ، يا آهن ، فولاد ، مس ، طلا ، نقره و ... كه از طبيعت گرفته مي شوند ولي همه اش يك دست صنع بشر در آن دخالت ورزيده و آن را دست كاري كرده است . كه به اين شكل در آمده است البته آن هم مال خداست براي اين كه موجودي كه در آن دست كاري كرده است ، به دست قدرت الهي اين كار را كرده است ، اما به هر حال او واسطه است .

 يا چنين كه بيان شد ، است و يا در موجودات ذي روح ممكن است الآن گفته شود كارهايي كه در استنساخ يا شبيه سازي ، مي كنند كه كاملاً ‌با دخالت و تصرف انسان است ، كه يك بزي متولد شده است يا ساخته شده است.  ممكن است بگوييم اين هم جزء حالت هاي مصنوع بشر پيدا مي كند . پيكري كه تراشيده مي شود و يا نقاشي مي شود گاهي پيكر و نقاشي يك مخلوق الله بالمباشره است و گاهي نه ، پيكري است كه مخلوق ومصنوع بشر است . اين توضيح سوال؟

فرع سوم : اطلاق حكم بر مخلوقات الله يا مصنوعات انسان

سوال اين است كه آيا حكم شامل تصاوير و مجسمات هر دو نوع موجودات مي شود يا اختصاص بالله بالمباشر است ، اين جا هم اين احتمال داده شده شايد قائلي هم نداشته باشد ، احتمال داده شده كه اين قسم مختص به قسم اول است يعني آن هايي كه تصوير و مجسمه موجوداتي كه مخلوق بالمباشره خداوند است ، سرش باز همان است كه فلسفه و حكمت اين حرمت يا كراهت تشبّه به خالق است ، اين ها چيزي كه صورتي كه حاكي از يك موجودي است كه آن هم مصنوع بشر است كه خود آن محكيّ اين صورت ، مجسمه مصنوع بشر است ، چه مانعي دارد كه صورتش هم مصنوع بشر باشد ، يعني در آن تشبه نيست ، يعني اصل آن موجود را خود بشر ايجاد كرده است ، حالا صورتش را بشر بيايد ايجاد كند ، توهم تشبه به خالق در اين نيست ، چون محكيّ اش هم اين مسأله در اين نيست ، خود مصنوع بشر است فكيف به الصورةالحاكيه آن محكي اي كه مخلوق بشر است اين وجهي است كه حكمت تشبه اختصاص به اين مسأله دارد .

 

نظر آقاي اعرافي / اطلاق حكم بر مطلق تصاوير وتماثيل

اين هم با بياني كه قبلاً‌ گفتيم پاسخ دارد ، پاسخش اين است كه حكمت هاي، علت كه نيستند ، حكمت غالبي هم اگر باشند ، معلوم نيست ، تازه اگر حكمت غالبي باشد ، هيچ وقت حكمت موجب انصراف و رفع يد عن الاطلاق نمي كند ، اين ها فرمول هاي تعريف شده فقهي ماست ، كه اين نوع حكمت ها بر فرض اين كه باشد ، و غالبي هم باشد ، مانع اطلاق نمي شود .

علاوه بر اين كه معلوم نيست كه اين حكمت غالبي باشد ، و ممكن است حكمت هاي ديگري باشد كه براي ما گفته نشده است و آن حكمت غالبي باشد و اگر باشد موجب رفع اليد عن الاطلاق نمي شود .

جمع بندي فوع دوم و سوم

فرع دوم و سوم فروع واضحي هستند كه مشكلي در آن نيست روي بحث فني نمي شود خيلي اختصاصها و تقييدها را پذيرفت . ادله اطلاق دارد ، و اطلاقش شامل صور معجبه و هم غير معجبه و هم صور اموري كه مخلوق الله بالمباشره أو مصنوع للبشر مي شود .

طلبه:

استاد : نوعي مسامحه است براي اين كه همه مصنوعاتي كه در اين عالم است در عالم خلق، عوامل ديگر هم در او دخيلند به نحو من المسامحه بحث كرديم.

هر چه ما داريم از خداست .

فرع چهارم :  اطلاق حكم بر مخلوقات « مجرد » يا « غير مجرد »

امر چهارم اين است كه تصاوير و مجسمه هايي كه ساخته مي شود گاهي به قصد حكايت از موجودات ذي الروح متعارف در اين عالم طبيعت است ، كه عبارت است از انواع حيوانات و انسان كه بخش معظمي از مجسمه ها و تصاوير و تماثيل مربوط به اين قلمرو از حوزه است .

 اما يك نوع ديگر داريم كه مربوط به تصوير سازي هايي از عالم ملكوت مي شود و از ملائكه الهي مي شود و احياناً از جن مي شود كه آن هم از نار آفريده شده كه گرچه موجودات مادي اند اما مرئي نيستند ، با چشم هاي طبيعي . اين تصويري كه از موجودات مادّي غير مرئي كه جنّ باشد ساخته مي شود يا تصويرهايي كه از موجودات مجرد ساخته مي شود كه ملائكه هستند آن ها چه ؟ آيا آن ها مشمول اين حكم هستند ؟

« جن و ملائك » ، جسماني يا مجرد

 البته در ملائكه همان طور كه مستحضر هستيد دو ديدگاه است :

الف. ديدگاهجسماني

يك ديدگاه فلاسفه ، عرفا و حكما و.. است كه ملائكه را از مجردات مي دانند ، و غير جسماني مي دانند و ديدگاهي هم مثل ديدگاه محدّثين و بعضي محدّثين و اخباري ها و بعضي از محققين معاصر كه آن را مي گويند يا اين ها جسم لطيفي هستند يا اين كه مطمئناً نمي شود گفت غير جسم است ، از جمله معاصرين آقاي خوئي است ، ايشان تعبير عجيبي دارد ايشان مي گويد كه از ضروريات روايات و امثال اين هاست كه ملائكه به آن معني نيستند و تجرد اختصاص به ذات باري تعالي دارد و اين ها همه اجسام لطيفه هستند . مرحوم علامه مجلسي متمايل به اين بوده است همان جايي كه در بحار در بحث سماء و عالم مفصل ايشان بحث مي كنند و از ديد خودشان اثبات مي كنند كه ملائكه امور مجرد بالمعني الفلسفي نيستند ، اين ها از اجزاء جسماني  هستند منتهي اجزاء لطيفه اي دارند .

 در باب جن همه قبول دارند كه مجرد نيستند اما در ملائكه اين را قائلند ، طبيعي است كه ديدگاه فلاسفه و حكماء و اين ها اين نبوده و قائلند كه به عالم ملكوت و عالم مجردات با آن مراتبي كه دارد مي گويند جسماني نيستند . تمثل مي تواند جبرئيل، ميكائيل پيدا كند ولي آن تمثّل است ، تجسمي نيست ، جسم نيستند ، حقيقتشان فراتر از امور جسماني است .

طلبه:

استاد : بله ، آن شرّ التراكيب ، التركب من الماهية و الوجود است كه آن تنزه از شرالتراكيب اختصاص به خدا دارد ، در ماسوي الله اين چنين نيست ، ولي تركيب جسماني ندارند آن طور كه حكماء مي گويند و اين يك بحث است كه در جاي خودش بايد به آن پرداخت .

ب. ديدگاه تجرد ملائكه

البته در اين جا بعضي مي گويند كلّ ملائكه ، مجردند ، بعضي مي گويند كل عالم ملكوت و ملائكه مجسم اند منتهي به اجزاء جسمانيه لطيفه كه با چشم عادي ديده نمي شود و نديدن ما ، دليل بر اين نيست كه جسماني نيستند ، ما خيلي از چيزهاي جسماني را نمي بينيم مثل ذرات معلق در هوا را ، چشم مسلح مي خواهد ، ميكروب ، ويروس، اجزاء لطيفه اي دارند ،‌ذرات اتم و امثال اين ها.

نظر آقاي اعرافي

من خودم معتقدم كه تجرد است و لااقل ما ملائكه مجرده داريم حصر نمي شود و دشوار است كه آدم بگويد كه اين جور چيزي نيست و علي الاطلاق نه ، ولي في الجمله ما ملائكه داريم كه امور مجرده هستند و تجرد از جسم اختصاص به ذات باري تعالي ندارد ، موجودات ديگري داريم.ما هم بحث عقليش را مي گوييم و هم بحث رواييش را كه علامه مجلسي مي فرمايد قبول نداريم به آن شكلش.

طلبه :

استاد : در باب ملائكه يك نظر اين است كه مطلقا جسم نيستند ، يك نظر اين است كه مطلقا جسم هستند ، ممكن است كه تفصيلاتي داشته باشد ، و گفته شود كه بعضي از ملائكه نوعي جسميت دارند ، بعضي جسميت ندارند .

 

ماهيت شيطان

حتي اين تفصيل هم كم و بيش ديدم كما اين كه در شيطان هم بعضي گفته اند كه شيطان كه گفته مي شود يعني ميكروبها و ويروس هاي كه در كتاب هاي روشن فكر ها نوشته شده است و اين ها معمولاً قبول ندارند كه شيطان چيز ديگري است اما گاهي اين احتمال را دادند كه در بعضي جاها كه شيطان به امراض تعبير شده است مقصود عوامل موذيه و مخربه اي باشد كه در موجودات عالم طبيعي است كه مرئي نيستند .

سوال فقهي ما اين جا اين است كه گاهي نقاشي هايي، مجسمه هايي درست مي كنند كه حاكي از ملائكه است ، يعني تخيل خودش ، جبرئيل را نشان مي دهد كه معمولاً پري برايش درست مي كنند و شكل و شمايل ويژه اي دارد و با نگاه مذهبي و ديني خاصي طراحي مي شود كه آن تصويرهايي كه ملكوت را نشان مي دهد يا از عالم اجنه و شيطان است يا شكل شيطان درست مي كند . يا ملك درست مي كنند در همين يوزارسيف ملك آن جا مي آمد .

طلبه:

استاد : عناصر اربعه تمام شده و عالم خيلي تغيير كرده است .دستگاه مقولات عشر هم تغيير مي كند با اين تحولات علمي كه است .

سوال اين است كه آيا شامل تصاوير ملائكه و اجنّه و شياطين ـ شيطآن ها هم نيامده چون شيطان هم جزء اجنّه به حساب مي آيد ـ هم مي شود يا نه؟

جواب فرع چهارم /

در اين جا دو نظر وجود دارد يك نظر اين كه بله ، اطلاق دارد ، شامل اجنه و شياطين و ملائك مي شود و يك نظر هم اين كه نه ، شامل آن ها نمي شود ، بايد برگشت به ادله و ادله و مقتضاي ادله را در اين باب ديد .

در ادله اي كه ما در اين مسأله داريم در رواياتي كه تا بحال ما اين جا خوانديم چون يك روايت تحف العقول يادمان رفت بخوانيم . رواياتي كه ما اين جاها داشتيم معمولاً به حيوان تعبير داشت . در همان باب 3 ابواب مساكن  روايت محمدبن مسلم كه روايت معتبره اي بود گرچه دلالتش را ما قبول نكرديم ولي به هرحال براي اين كه قبول شود اين است كه « لابأس مالم يكن شيئاً من الحيوان »، تعبير به حيوان دارد ، اين يك دسته روايات است كه تعبير به حيوان در آن ها وجود دارد اين بحث اول است كه اين حيوان معني و مفهوم آن چيست ؟

 

 

 

 

مفهوم حيوان در روايات

در تعبير حيوان ، سه احتمال وجود دارد :  

الف. « جسمٌ نامٍ حساس متحرك بالارادة غير ناطق »

 يك احتمال اين است كه بگوييم در حيوان اختصاص به غير انسان و ملائكه وجود دارد ، و مختص به معناي متعارفي كه ما مي گوييم « جسمٌ نامٍ حساس متحرك بالاراده » اي كه ديگر ناطق نيست ، غير ناطق از موجودات مادي دارايروح حيواني به معناي غير ناطق.

ب. موجود مادي ذي الروح

احتمال دوم اين است كه اصطلاح عرفي متداول بين ما نيست ، بگوييم كه حيوان مقصود موجود مادي ذي الروح است ، كه معناي جنسي حيوان را بگوييم. معناي قبلي اش معناي مشترك بين الانواع است ، نه جنس عامي كه شامل انسان بشود احتمال دوم اين است كه نه ، مقصود از حيوان، جسم نام متحرك بالاراده اعم از ناطق و غيرناطق اعم از غير انسان و انسان است كه مفهوم جنسي مراد باشد ، اين احتمال دوم است .

ج. ما سوي اللهي غير از نبات و جماد

احتمال سوم اين است كه از اين هم تعميم دهيم، بگوييم كه حيوان ، ان الدار الآخرة لهي الحيوان، عالم مجردات را هم مي گيرد ، حيواني كه اين جا مي گوييم يعني موجودي كه نه جسم نام متحرك بالارادة، نه همان موجودي كه داراي روح است ، حيات دارد ، اعم از اين كه ـ نبات را نمي گيردـ موجود مادي باشد يا مادي معروف عرفي باشد كه همان انسان وحيوان است يا مادي از قبيل جن و انس و شيطان باشد ، يا مجرد باشد ، كه از قبيل ملائكه است . ما سوي اللهي كه نوعي حيات دارد و اين هم احتمال سومي است كه در اين وجود دارد .

طلبه :

استاد : اين سه احتمال اين جا وجود دارد ، احتمال چهارمي اگر كسي دهد كه شامل نباتات هم مي شود ، حيات نباتي را هم مي گيرد ، آن درست نيست ، براي اين كه در خود روايات حيوان را در مقابل شجر و حجر دادند و معلوم است كه شامل آن ها نيست .

اين رواياتي كه در آن ها حيوان آمده است بايد ببينيم كه كدام يك از اين سه احتمال در اين جا قابل قبول است.