فقه / فقه اقتصاد / تصویر؛ جلسه 1387/08/08

بسم الله الرحمن الرحيم

اعتبار اخبار

سه اصطلاح در باب خبر است كه به شكل ثنائي يا ثلاثي مي شود آورد . خبر واحد به معني الخاص ، خبر مستفيض يا متضافر يا مشهور به شهرت روايي ، و خبر متواتر. آن نوع دوم كه خبر مستفيض يا متواتر يا مشهور به شهرت روايي ، اين در حجيتش سه قول است البته مقصود از حجيت آن جايي است كه سند معتبر نداشته باشد هيچ يك از اين روايت ، چون اگر همه آن ها سند داشته باشند يا بعضي شان سند داشته باشند ديگر خودش حجيتش از باب سند معتبر است و نيازي به استفاضه نداريم .

اعتبار خبر مستفيض

 سوالي كه وجود دارد اين است كه خبر مستفيض از حيث اين كه مستفيض است متضافر است ، ‌اين اعتبار دارد يا ندارد؟ نه از حيث اين كه سندش معبتر است از حيث استفاضه ولو اين كه سند معتبري نداشته باشد ، در اين سه قول است:

الف. عدم حجيّت

اين كه مطلقا حجت نيست ، كه خيلي ها به همين اعتقاد دارند . در اين كه اصوليين مايل به همين استند .

ب. حجيّت خبر مستفيض

دوم اين كه معتبراست همين كه خبر استفاضه شد ، حجيت پيدا مي كند ، مثل اين كه خبرثقه حجت است ، خبر مستفيض هم حجت است . يعني خبر ثقه ومستفيض و متواتر حجت استند ، تنها غير حجت ، خبر واحدي است كه سند معتبر ندارد و اين را حجت مي دانند .

ج. حجيّت تفصيلي

قول سوم كه قول درستي است ، ‌اين است كه قائل به تفصيل شويم . دو تفصيل وجود دارد ، يك تفصيل اين است كه بگوييم در احكام الزامي اعتبار ندارد ، در غير احكام الزامي اعتبار دارد مطلقاً ، اين يك تفصيل است ، يك تفصيل كه ما بيشتر به آن تمايل داشتيم ـ از باب تسامح در ادله سنن ـ كه خبر ضعيف را حجت مي‌دانند ، آن ها مي گويند استفاضه را هم نباشد حجت در مستحبات است ، تفصيلي كه ما مي گوييم اين است كه در احكام غير الزامي كه خبر مستفيض باشد ، و از موضوعات خلاف عقل و روايات و آيات ديگر نباشد ، و ازمسائل اختلافي هم نباشد . بحث هاي اختلافي كه موجب يك نوع ضعفي در اعتماد مي شود نباشد و يكي دو قيد ديگر، اين چنين باشد مي گوييم به آن مي توان اعتماد كرد .

فروعات مبحث تصاوير و تماثيل

اما بحث ما بعد از پايان بررسي روايات و ادله مربوط به تصاوير و تماثيل به فروعاتي مي رسيم كه ده پانزده فرع اين جا است .

اين فروعات بنابر نظري كه قائل به حرمت تمثيل و مجسمه سازي يا مطلق تصوير و تمثيل باشيم ، در ذي الروح به طور مطلق يا خصوص مجسمه خيلي ها معني دارد بنابر قائل به حرمت ، اگر هم قائل به حرمت نبوديم ، چون نوعي كراهت قائليم ، باز اين بحث ها معني دارد و فرض دارد .  منتهي مربوط به حكم كراهت مي شود ، بنابراين در هر حال اين فروعاتي كه اين جا بحث مي كنيم ـ منتهي بنابر قول به حرمت ، ارتباط با حكم ارتباط پيدا مي كند ، و بنابر قول به كراهت مربوط به كراهت مي شود .

شمول ذي روح بر موجود « واقعي »‌ يا « خيالي »

يكي از فروع كه اولش است ، اولين فرع اين است كه اين كه گفته مي شود مجسمه ذي الروح ساختن حرام است يا مكروه ؟ يا حتي نقاشي هم اگر بگوييم ، اين كه مجسمه و نقاشي موجود ذي الروح حرام است يا لااقل مكروه است ، اين اختصاص دارد به طرح و نقاشي و يا تصوير و پيكرتراشي از يك موجود ذي الروح واقعي يا اين كه نه شامل موجود ذي الروح واقعي و فرضي و خيالي هم مي شود؟ هر دو را شامل مي شود .

همان طور كه مي دانيم گاهي پيكري مي تراشند پيكري پديد مي آورند كه حكايت از يك موجودات واقعي مي كند ، مثل مجسمه ارسطو و بوعلي سينا مي سازند كه تصوير يك حكايت گر از موجود واقعي انسان يا حيوان واقعي است ، گاهي تصويري مي سازند يا مجسمه اي مي تراشند از يك موجود انسان و يا حيوان اما خيالي . حيوان مثلاً يك عنقا مي كشند ، سيمرغ مي كشند ، يا پيكر سيمرغ مي تراشند كه حيوان تخيلي است يا گاهي را طراحي مي كنند كه در عالم هيچ وقت نبوده و نخواهد بود .

اين تصويرهاي خيالي كه هم در نقاشي و هم در مجسمه سازي وجود دارد ، اين در حيوان يا در انسانش هم همين طور است ، گاهي ابرمردي را نقاشي مي كند بسيار قدرتمند با بازوان عجيب ، كه حاكي از موجود واقعي نيست ، يعني نه فرد واقعي به آن شكل نيست ، كه اين فراوان هم است ، هم در نقاشي و.. و تصويرات چه در نقاشي ها و گرافيك و هم در مجسمه سازي و پيكرتراشي .

سوالي كه وجود دارد در اولين فرع ما اين است كه آيا اين حكم به حرمت يا لااقل كراهت نسبت به مجسمه و حتي تصوير ذي الروح كه مقصود انسان و حيوان است اين شامل مي شود تصوير و پيكر مجسمه ذي الروح واقعي كه اين تصوير دارد از يك شخص يا حداقل يا از يك صنف يا نوع حيواني واقعي حكايت مي كند ، يا اين كه حتي تصويرات و تمثيلات و مجسمات خيالي را  هم شامل مي شود؟

طلبه :

استاد : خيلي هم مشهور است و به امام هم نسبت مي دادند كه ايشان هم خوشش مي آمد ، نمي دانم .

اين سوال اول موجود در اين باب است .

انواع تماثيل بالنسبة موضوع

در توضيح مسأله يك كمي اين بحث را از لحاظ تصويرش روشن تر مي كنيم . تصوير و تمثيلات و مجسماتي كه ساخته مي شوند :

1.  تماثيل موجودات واقعي

الف. تمثال انسان واقعي

مثلاً در انسان، گاهي حكايت مي كند از يك فرد واقعي ، اين مجسمه بوعلي سينا و ملاصدرا و مدرس است ، اصلاً مجسمه يك فرد واقعي است .

ب.تمثال يك صنف خاص

گاهي مجسمه فرد نيست ، مجسمه يك صنف است ، فرض كن مجسمه از يك نانوا ، از يك روحاني ، بدون اين كه روحاني خاصي باشد ،‌ به عنوان نمادي از يك صنف‌ و يك طبقه و گروه است ، اين هم يك نوع است .

ج. تمثال حيوان واقعي

 گاهي هم تصوير يا مجسمه ساخته مي شود به عنوان حكايت از يك نوع حيواني ، از نوع انسان، اين يك انسان را نشان مي دهد ، و كاري به طبقه و فرد خاصي ندارد و كلي انسان را نشان مي دهد .

د. تمثال موجودي فراتر از نوع

 گاهي ممكن است از اين بالاتر، مجسمه اي بسازد كه حاكي از يك چيز فراتر از نوع باشد كه در حيوانات جنس حيوان را نشان مي دهد كه حيوانات مختلفي را دربرمي گيرد .

 ولي همه اين ها ممكن است بگوييم به نحوي اين تمثيلات و تصويرهايي است كه همه به نوعي تصويرهاي موجود واقعي اند يعني همه موجود واقعي را نشان مي دهد ، منتهي گاهي فرد واقعي است ، گاهي صنف واقعي است ، گاهي نوع واقعي است ، گاهي فراتر از نوع است ، مشترك بين چند نوع است و حالت جنسي دارد .

طلبه :

استاد : اگر در پرندگان و..، تعبيرم دقيق بود ، گفتم فراتر از نوع واحد است .

اين ها كه قبول است ، ما هم تقسيم مي كنيم كه اين ها جايگاهشان كجا است . گاهي خيالي است مي خواهيم بگوييم اين جا طيفي است ، گاهي واقعي كه مي گوييم يعني كاملاً واقعي است يعني هماني كه در عالم به عنوان يك فرد است و حاكي از يك فرد است ، حتي در يك حال مشخصي هم آن را نشان مي دهد ، گاهي اين تصوير از صنفي است آن صنف در خارج كه وجود ندارد و به صورت يك فرد نيست ، در قالب افراد تعين پيدا مي كند ولي او صورت شبهي از مجموعه اين ها درست مي كند و اين شبه است . گاهي اين صورت بالاتر از نوع است و حتي نوعي عنايت صنفي هم در او ندارد ، گاهي از يك نوع بالاتر است ، مثلاً چند نوع پرنده را حكايت مي كند و او مبهمش كرده و كشيده كه چند نوع پرنده را نشان دهد ولي اين پرندگان همه واقعي و موجود استند . اين يك شكل است كه تصوير يا مجسمه حكايت از يك موجود يا موجودات واقعي مي كند منتهي موجود با فرد واقعي يا يك صنف كه به صورت شبه كلي است يا نوع يا فراتر از نوع است .

2. تماثيل موجودات تخيلي

يك شكل هم اين است كه تصويري ، كسي بسازد يا مجسمه اي بسازد از يك حيواني يا موجودي ذي الروحي كه نوع آن در اين عالم وجود ندارد ، و در واقع در مقام تخيل خودش گويا يك نوع حيواني جديدي را ساخته يا يك نوع موجود جديد انسان را ساخته كه شبيه ديگري است نوع جديد حيواني را طراحي و تخيل و تصور كرده و صورتي از او ساخته است كه در اين گرافيك اين طور مي شود حيوان عجيب و غريبي كه نوع او از اين نوع ما در اين عالم نداريم .

 پس اين قسم با همه اقسام قبلي متفاوت است و اقسام قبلي تصوير از يك موجودات واقعي است منتهي فرد واقعي يا شبهي از يك صنف يا نوع يا فراتر از نوع ، اما در قسم دوم اين است كه تصوير يا مجسمه ذي الروح كه نوع خيالي است و نوع جديدي را تصوير كرده يا اين كه صنف جديدي را تصوير كرده يا فرد جديدي را تصوير كرده ، يك نوع انساني درست مي كند كه انسان است ، ولي اين چنين فردي از انسان در عالم نيست ، يا اين فردي از كبوتر نيست ، قصدش حكايت از كبوتر است ولي فرد كبوتري كه در عالم مثلش نيست ، اين هم چند شكل خيالي مي شود .

 بنابراين اين كه گفتيم اين بحث شامل صور واقعي مي شود يا صور خيالي را هم دربرمي گيرد هر يك از اين ها دو قسم مي شوند:

 يك وقتي است كه صورت واقعي است منتهي عن الفرد ، عن النوع ، عن الصنف ، عن ماوراء النوع ، ‌يك وقت تخيلي كرده از يك فرد غيرواقعي ولي در اين صنف و نوع است ، گاهي از صنف غير واقعي ، ولي باز از اين نوع است ، گاهي نوع غير واقعي اين هم دو سه نوع مي شود اين تصوير ريزتر و دقيق‌تر قصه است .

طلبه :

استاد : شايد كمي فرق كند ، با اين توضيحي كه دادم سوال اين است كه اين كه گفته مي شود موجود ذي الروح را نمي شود پيكري از او تراشيد حرام است يا مكروه است ؟ اين فقط آن شكل واقعي را دربرمي گيرد يا اين شكل خيالي را هم شامل مي شود ؟

طلبه :

استاد : ما فرض مي كنيم ، محال نيست ، حتماً مي شود ، بالاخره بشر تاريخي دارد چيزهايي ضبط شده است .

قطعاً مي شود يك چيز خيالي را مي توان ساخت مثل ابوالهول كه يك پايش اين جا و سرش در خورشيد باشد .

طلبه :

استاد : ايشان مي گويد حصر نداريم ، ولي مي توان پيدا كرد . در نقاشي ها و گرافيك ها اگر بگوييم حداقل مكروه است و در مجسمه سازي و پيكرتراشي ها به يك بخش آن همين مجسمه ها و تصاوير خيالي است و چيزهاي خيالي و مينياتوري است .

بررسي روايات

در اين جا ما بايد ببينيم ادله اي كه دلالت بر اين مي كرد كه دلالت بر حرمت يا كراهت مي كرد از آن ها چه استفاده اي مي شود كرد؟

 روايت «‌ محمدبن مسلم »

در اين جا ما چند روايت داشتيم يك روايت معتبر « محمدبن مسلم » بود . اگر بگوييم با بحث ما ربط داشت . در آنجا داشت عن تماثيل الشمس و الشجر و القمر، سوال شد و حضرت فرمود : « لابأس مالم يكن شيئاً من الحيوان، اشكالي ندارد تا وقتي كه اين تصاوير و تماثيل چيزي مربوط به حيوان نباشد ، اما اگر مربوط به حيوان شد ... »

مفهوم « اَلْحَيَوانِ » در روايت «‌ محمدبن مسلم »

الف. حيوان واقعي

 اين مثلاً يك دليلش است كه ممكن است كسي بگويد مالم يكن شيئا من الحيوان، حيوان اشاره به حيوانات واقعي است ،‌ و حيوانات خارجي را مي گويد ، از آن ها نباشد ، تمثيل و تصوير آن ها نباشد . اين حيوان ، انسان را هم مي گيرد ، قرينه داريم كه انسان و حيوان هر دو را مي گيرد . حيوان به معناي جنسي است و جنسي كه در عالم در اين انواع تعين پيدا مي كند يا نه اين جنس در عالم خيال در عالم ديگري باشد و اين بيان مي كند كه خيلي قرينه بر ترجيح يكي بر ديگري وجود ندارد .

ب. موجود ذي روح

 احتمال دوم « مِنَ اَلْحَيوانِ » ، « ال » همان الف و لام جنس است و مقصود موجودي است كه داراي روح باشد نه موجود داراي روحي كه يكي از انواع واقعي خارجي باشد .

كه بعيد نيست احتمال دوم مقصود است و عده اي احتمال اول را مي گويند كه حيوان را حيواني كه در اين عالم است مي گيرند ، ولي ممكن است بگوييم « مالم يكن شيئً من الحيوان » اعم است و ذي الروح را شامل مي شود و احتمال دوم مطمئن نيست .

 

 

طلبه :

استاد : قضيه حقيقيه است يعني آن كه داراي روح باشد كه در عالم محقق شده است ، حقيقيه به يك معنا است ، و به يك معني نه ، احتمال اول مي گويد كه حيوان منصرف به آن انواع واقعي است . ولي احتمال دوم انصراف ندارد و مي گويد حيوان يعني موجود ذي الروح و اين روايت خيلي مشخص و واضح نمي كند .  ضمناً اين كه قبلاً هم گفتيم كه معلوم نيست اين روايت ارتباط با اين بحث داشته باشد .

طلبه :

استاد : نمي توانيم خيلي مطمئن بشويم .سراغ متيّقن مي رويم ، متيقنش همان حيوان واقعي است و در خياليها سراغ ادله ديگري مي رويم .

روايت دوم

دليل ديگر مجموعه رواياتي است با مضمون « الذين يوذون الله و رسوله هم المصورون يكلفون يوم القيامه أن ينفخ فيه الروح »كه مي گفت روز قيامت مجبورشان مي كنند كه روح در اين صور بدمند.

اطلاق روايت بر عامة موجودات ذي روح

 اين روايات بعيد نيست كه اطلاق دارد ، براي اين كه در اين روايات بحث اين نيست كه موجود و حيوان واقعي را شامل مي شود ، مي گويد يك چيزي كشيده است كه شأنيت نفخ روح دارد ، همين كه شأنيت را دارد « يكلف أن ينفخ فيها الروح » ، فلذا اين روايات يك اطلاق بهتري دارد . « يكلفون يوم القيامةأن ينفخوا فيها الروح » ، در روايات ظاهرش اين است كه موجودي كشيده است كه شأنيت نفخ روح دارد ولو خيالي باشد . يكي از اين روايات در همين باب بود و چهار پنج تا در باب 94 ابواب « مايكتسب به » بود در جلد 13.

طلبه :

استاد : ذهن عرف مي آيد ، هر خيالي كه بسازيد با آن چيزي كه مرتبط با ذي الروح است و چيزي ساخته است كه در عالم مي تواند حيات داشته باشد و با اين فرض ساخته ، نرفته سراغ درخت و چيزهاي نباتي و جمادي . اين شأنيت را دارد ، نقاشي و مجسمه اي بنا كرده و فرض كرده موجود حيواني است و هر كه ببيند معترف به اين است .

طلبه :

استاد : ملاك خيالي بودن، موجودي كه مثلش و فردش و نوعش و صنفش نيست .

طلبه :

استاد : مثلاً ماشيني درست مي كند ولي هر كه ببيند موجود ذي روح به ذهنش مي آيد .

 

طلبه :

استاد : نه ، عين او نيست ، اگر عين او باشد ، اجتماع مثلين مي شود ، نظير و شبيهش است ، يك وقت شبيه نوع واقعي است ، و زماني هم شبيه نوعي است كه هرگز در عالم ساخته نشده و من ساختم . يا يك نوعي كه ذهن من ساخته است و نوعي نبوده و نخواهد بود .

طلبه :

استاد : خيالي مي تواند ابري را طوري بسازد كه ربطي به عالم حيواني ندارد ولي همان ابر را طوري مي تواند درست كند كه دارد صحبت مي كند اين موجودي ...اين ها عرفي است و مثلاً زبان و دهان و.. را مي آورد در حالي كه اين چنين چيزي نيست .و اين ها بعيد نيست كه اطلاق داشته باشد و هر دو را شامل شود .

داستان حضرت سليمان

روايت سومي هم كه در اين بحث بود همان روايت مربوط به قصه حضرت سليمان بود كه « يعملون له ما يشاء و محاريب و تماثيل . حضرت فرمود والله ماهي تماثيل الرجال و النساء و لكنها الشجر و شبهه»

اطلاق روايت بر عامة موجودات ذي روح

كه آن تماثيل و مجسمات مجسمه شجر و امثال اين بوده و مجسمه هاي رجال نبوده و آن هم دو احتمال دارد كه رجال و نساء كه مي گويد يعني مجسمه ها و تصاوير زنان و مردان واقعي يا زنان و مردان تخيلي كه.. و بعيد نيست كه بگوييم اطلاق دارد گرچه به وضوح قبلي نيست .

حرمت يا كراهت ذي روح « واقعي ـ غير واقعي »

بنابراين كه ما قائل به حرمت يا كراهت در ذي الروح شويم در مجموع بيشتر به ذهن مي آيد كه خصوصيتي ندارد كه واقعي باشد و اگر واقعي هم باشد « أن ينفخ فيها الروح » ، دلالتش قوي است و بقيه روايات هم بعيد نيست كه اطلاق داشته باشند ، گفته مي شود كه تماثيل رجال است و قضيه حقيقيه است و تمثال رجل است ولو تمثال مردي كه واقعيت ندارد يا تمثال حيوان است ولو اين كه واقعي نيست . البته شمول اطلاق نسبت به فرد خيالي بيشتر است تا نوع خيالي ، مثلاً رجال و نساء و حيوان كه مي گوييم اگر مقصودمان انواع حيواني باشد ، فردي كه شما تصور كرديد و تخيل كرديد و ساختيد اين در اين نوع قرار مي گيرد ولو تخيلي باشد و اطلاق اين ها درست است به خصوص اگر نوع جديد باشد و فرد جديد خيالي باشد و « تماثيل الرجال و النساء »، اگر نوع جديد و حيوان جديد باشد ، مثلاً ماشيني كه ساخته شده و دارد حرف مي زند ، در آن يك كمي ممكن است بگوييم تماثيل الحيوان نيست ، تفصيل را كسي نگفته است .

 

 

نظر آقاي اعرافي در اطلاق ذي روح

به ذهنم احتمالي مي آيد اگر تصوير يا نقاشي مي كشد از يك نوع جديد خيالي ممكن است بگوييم الرجال و النساء اين ها همه انصراف به انواع واقعي اي كه در عالم است ولي فرد جديدي باشد ،‌ اين كاملاً تماثيل الرجال و النساء برايش صادق است و تماثيل حيوان برايش صادق است و فرد كه نمي توانيم بگيريم و خيلي مجسمه ها فرد نيست . فلذا اگر در اين نوع باشد منتهي فرد واقعي نيست و فرد خيالي است ، اين به نظرم حتماً شامل مي شود بنابراين ما در اين بحث اگر تفصيلي در اين بحث ندهيم بعيد نيست لااقل در يك قسمش واضحتر است .

در جايي كه مجسمه و صورت يك فرد خيالي است ولي نوعش واقعي است ، اين مشمول اطلاقات است تمثال الرجل والنساء است ، تمثال حيوان است اما جايي كه نوع جديد خيالي مي سازد آن ممكن است بگوييم رجال ونساء منصرف به نوع معروف است و حيوان منصرف به اين است كه تحت اين جنس قرار گرفته و شاملش نمي

شود گرچه بعيد نيست اطلاق دارد و لا اقل الغاء خصوصيت مي شود .

طلبه :

استاد : اين كه فرد انساني ساختيد ، مرد يا زن خيالي ساختيد در همين مرد و زن قرار مي گيرد ، مي گويد تمثال الرجل و النساء، لازم نيست تمثال رجل يا زن خاص باشد و اين شمولش را دارد . منتهي اين كه روي يك نوع ديگري غير از اين ها برود كه محل ترديد است كه بعيد نيست كه اطلاق داشته باشد .

طلبه :

استاد : نه ، بنا شد قضيه را حقيقيه بگيريم ، حيوان يعني موجود جسم نام حساس متحرك بالاراده ، نه تعريف منطقيش اين است .

طلبه :

استاد : اين كه هيچ وقت حيوان نمي شود ، نه ، دقت كنيد . الغاء خصوصيت نمي كنيم ، مي گوييم حيوان يعني جسم نام حساس متحرك با اراد ، اين حيوان است .

دليل شمول « صورةالحيوان » بر حيوان واقعي و خيالي

طلبه : / استاد : وقتي خمر مي گويد در لسان دليل ، هرجا كه خمر صدق كند ، درست است ، حيوان هم اين جا ، اين كه خيالي شده ، علتش اين است كه صورتش حاكي از آن است ، ما نمي خواهيم بگوييم حيوان ، مي خواهيم بگوييم « صورةالحيوان» است . عرف مي گويد حيوان يعني چه؟ قضيه خارجيه نيست . صورةالحيوان باشد ، خيالي را مي گيرد ، اگر مي گفتيم حيوان را ذبحش كن يا نكن ، بايد حيوان واقعي باشد ، ولي وقتي مي گوييم صورةالحيوان.... دقت نمي كنيد ، اگر ما مي گفتيم حكمي روي حيوان آمده بود ، آن حيوان بايست موجود واقعي شود ، ولي وقتي مي گويد صورةالحيوان، خود اين عرفا...

طلبه :

استاد : اين اضافه كه كنيم شمول پيدا مي كند . فلذ اين« صورةالحيوان» فرد خيالي را حتماً شامل مي شود ، عرف مي گويد اين تمثال رجل و نساء ولو فرد خاص نباشد ، حتماً مي شود .فضاي بحث تعميم دادن به صورت خيالي است . فرد خيالي كاملاً عرفي است ، تماثيل الرجال و النساء و الحيوان، حتي صنفش هم اين طور است ، رجال و نساء صدق مي كند ، اما نوع خيالي ، نوعاً من الترديد مي شود مانعي ندارد كه شمول دهيم و أن ينفخ فيها الروح اين را شامل شود ولي در عين حال به وضوح آن نيست . در فرد و صنف خيالي مانعي ندارد و در نوعش با ترديدي بايد عبور كرد .

نهج البلاغه شروع شد .