فقه / فقه اقتصاد / تشبه؛ جلسه 1387/02/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بحث تشبه الرجال بالنساء و النساء بالرجال:

مقام اول: حكم اصل موضوع

در اينجا دو طائفه از روايات را بحث كرديم و يك جمع بندي اجمالي ديروز داشتيم. عرض كرديم كه ممكن است از عناوين ديگري هم استفاده شود، كه يكي همان لباس شهرت است. اين را در بحث آينده بحث مي كنيم. ولي روايت معتبره اي در آنجا وجود دارد. و اگر ما يك نوع تحريمي در لباس شهرت قائل شديم. آنوقت از باب لباس شهرت، نه از روايات خاص، به هر حال يكي از مصاديق بارز آن پوشش جنس مخالف در آنجايي كه مختص باشد. اين را موكول به آينده مي كنيم. ممكن است ما به اين نتيجه برسيم. اگر به اين نتيجه رسيديم، نه از حيث ادله خاصه در اينجا، بلكه از حيث عنوان كلي لباس شهرت مي شود. ولي آن لباس شهرت حتي اگر آن را بپذيريم شامل اين تشبههايي كه به اصطلاح آن منصرف به جايي است كه مي خواهد ذيش را آن زير قرار بدهد. و حالت متعارفش را آن قرار بدهد. اما در اين تئاتر و فيلم و سينما و اينها كه براي يك دوره اي كوتاه نقشي را بازي مي كند. معلوم نيست كه آنها را هم شامل بشود. حتي اگر آن را هم بگوييم، شمولش نسبت به اين معلوم نيست. احتياط واجبش كه تقريباً اجتناب است، مشهور است. ولي آن ادله از آن استفاده نمي شود. لباس شهرت را هم اصلش را بايد بحث بكنيم. اگر اصلش هم تمام بشود، اينكه شامل اين حالتها بشود معلوم نيست. تا اينجا به لحاظ ادله خاصه ما چيزي در اين حد نتوانستيم پيدا كنيم.

 نكته ديگري هم كه در اينجا وجود دارد، اين است كه اطلاق ادله در اينجا اگر كسي بخواهد بگويد سند معتبر است، كه نيست. و به شكلي بگويد معتبر است و اطلاق را بپذيرد، حتماً نمي شود به اين اطلاق معتقد بود. براي اينكه يكي از مصاديقش اين است كه مرد شغل زنانه داشته باشد. يا زن شغل مردانه داشته باشد. اين را هيچ كس از فقها در آن اشكال نكرده است. در صورتي كه مشتمل بر حرامي نباشد. ولي شغل مردانه است و زن بيايد متكفلش بشود. و زنانه است و مرد بيايد متكفلش بشود. اين تقريباً اتفاقي است كه مانعي ندارد. و اگر اين اتفاق بر اين باشد كه مانعي ندارد، آنوقت اين روايات بر فرض تماميتش هم اطلاقش كمي مخدوش است. از اين جهت مي گذريم. فقط آنچه كه باقي ماند لباس شهرت است كه بعد بحث مي كنيم.

مقام دوم: حکم تكسب

كسي بيايد اين را شغل خودش قرار بدهد. و از طريق تشبه تكسب داشته باشد. گر چه حكم تكسب به طور كلي واضح است كه حرام و باطل است، اما به دليل اينكه در هر يك از اين مشاغلي كه متعلق به امور محرم بشود، عنايات و نكات و ظرائف خاصه اي گاهي متصور است و لذا همه جا بايد اين مقام ثاني را بياوريد بر خلاف آقايوني كه خيلي جاها نياورده اند و رد شده اند رفته اند. در همان بحثهاي قبلي هم به اين سادگي نبود و تكسب به تزيين و آراستگي و اينها چهار، پنج نوع مي شد. و لذا اين مقام ثاني مناسب است كه همه جا يك تعرضي نسبت به او عمل بيايد تا احياناً اگر يك نكاتي خاصه اي وجود دارد، مورد مداقه قرار بگيرد.

اقسام تكسب:

1. يك وقتي تكسب به تشبه است.

2. يك وقتي تكسب به تشبيه است.

 يك وقتي شخص خودش را شبيه زن قرار مي دهد، براي اينكه در فيلم بازي كند. يا به هر دليل ديگري، اين كار تشبه اوست كه خود را اجير قرار داده به كارگردان كه من در اين فيلم نقش زن بازي مي كنم. يا در اين تعزيه يا تئاتر نقش زن بازي مي كنم. و فرض هم بگيريم كه كسي به حرمت تشبه قائل شده از باب همين ادله خاصه يا از باب لباس شهرت كه اين را موكول به بعد كرديم. اين يك صورت است كه شخص تشبه خود را كسب قرار مي دهد. يك وقتي هم هست كه مثل تزيين كسي ديگري مي آيد او را شبيه زن مي كند. يشببه بالنساء أو يشببها بالنساء مثل اينهايي كه گريم مي كنند و كارهاي آرايش گري مي كنند. اين هم يك كسي است كه وقتي كارگردان مي خواهد فيلمي را درست كند، يك شخصي مي آيد شكل زن به اين مرد مي دهد، أو بالعكس اجير مي شود به تشبيه زن به مرد، يا مرد به زن، گريم و چهره پرداز و امثال اينها كساني هستند كه كسي مي آيد فعاليتي مي كند، براي اينكه فردي مثل زن بشود، يا بالعكس اين دو قسم است كه حكمش هم كمي تفاوت دارد.

حکم الصوره الاولي: تشبه

 كه نفس تشبه باشد، اگر كسي به تشبهش پول مي گيرد. فرقي نمي كند اين صورت اولي دو حالت دارد يك وقتي است كه اجير شده و كل كارش تشبه است. يك صورت اين است كه اصل تشبه شغل مي شود، يعني پول مي گيرد براي تشبه. يك وقتي است كه اجير شده براي كاري كه جزئي از آن تشبه است. براي نقشي در فيلم بازي مي كند كه يك قسمتش تشبه در آن است. يك وقتي هم اجير مي شود براي كاري كه تشبه مقدمه آن است. و معامله نيامده روي اصل عمل تشبه نيامده است، معامله روي چيز ديگري آمده است. و اين شرط يا مقدمه اش است. اين خودش سه حالت مي شود. گاهي است كه خود عمل تشبه از اول تا آخر كل معامله و اجاره و استيجار روي كل تشبه است. گاهي روي يك عمليات كلي است كه تشبه هم جزئي از آن عمل است. صورت سوم اين است كه اجير مي شود براي كاري كه تشبه مقدمه اش است، يا در آنجا شرط شده است. اينها با هم فرق مي كند. اين سه صورت در صورت اولي است. در صورت اول از اين سه صورت، يعني نوع اول كه معامله آمده روي عمليات تشبه اين معلوم است حرام و باطل است. در هر جايي كه تشبه حرام باشد، معامله به آن هم حرام و باطل است. اين روشن است اصلاً اجير شده براي تشبه و فرض هم اين است كه اين تشبه، تشبه حرامي است يا به عناوين اولي يا به عناوين ثانوي تشبه حرام است. با اختلاف مباني.

 اما قسم دومش اين است كه اجير شده براي كاري كه قسمتي از آن حرام است. يعني براي عملياتي اجير شده كه يك قسمتي مثلاً مي گويد من فلان نقش را در اينجا بازي مي كنم. كه اين نقش يك قسمتش مستلزم اين است كه حالت زن بگيرد. يا حالت مرد بگيرد. كل كار او حرام نيست، بخشي از آن حرام است.

 قسم سوم اين است كه اجير شده بر كاري و شرط شده در آن كه تشبه هم بكند. اين مي شود شرط حرام و شرط فاسد، فاسد است، ولي مفسد عقد نيست. يا اگر مقدمه اش هم حرام باشد موجب بطلان خود عقد نمي شود، اگر از راه غير اين مقدمه بشود آن كار را انجام بدهد. و لذا قسم سوم هم بر مي گردد به اينكه شرط فاسد است. كه البته شرط فاسد مفسد عقد نيست.

 اين سه قسمي است كه جايگاههايش بايد معلوم باشد كه به كجا بر مي گردد در صورت اولي، در صورت ثانيه كه تشبيه و شبيه سازي ديگري باشد. خود آن شخص كه تشبه انجام مي دهد آن حرام است. اگر تشبه حرام باشد. توجه داشته باشيد در تشبه كه مي گوييم حرام است، لازم نيست كه خودش تشبه را روي خودش اجرا بكند. وقتي كه پذيراي تشبه هم باشد، با فعل غير آن هم براي او حرام است. و لذا خود او تشبهش حرام است، چون مباشرت در آن شرط نيست. اما اينكه ديگري بيايد او را به زن شبيه سازي بكند. تكسب اين اشكال دارد يا ندارد، اين متوقف بر اين است كه اين تشبيه بگوييم كه چون اعانه بر اثم است دليل خاصي ندارد. از باب اعانه بر اثم اگر حرام شد، تكسبش هم حرام است. اگر هم كسي اعانه بر اثم را حرام ندارد، اينجا مانعي ندارد. البته ما چون مي گفتيم اعانه علي الاثم به طور مطلق فقط با دو شرط حرام است. از اين جهت مي گوييم تشبيه هم ، هم حرام است، هم باطل است.

بحث تشبيب:

تشبيب مقدمتاً اين است كه از نظر اصطلاحي اينطور گفته شده كه تشبيب وصف زن نامحرمي به صورت شعر است. يعني سرودن شعري در توصيف نامحرم است. اين يكي از تعاريفي است كه در كلمات فقهي آمده و نقل هم شده از شرايع و جاهاي ديگر كه اينطور معنا كرده اند. اين مفهومي است كه گفته شده است. چون اقسام مختلف است تعاريف هم مختلف است. جا افتاده ترين تعريف همين است. از نظر لغوي اينطور است كه قاعدتاً تشبيب باب تفعيل گاهي به معناي تعديه است. گاهي به معناي نسبت وصفي است به شخص. مثلاً وقتي كه مي گويد تمجيد كرد، يعني مجد را به او نسبت مي دهد. تعظيم كرد، عظمت را به او نسبت مي دهد. تعمير كه مي گوييم يعني خود عمارت و كار را انجام دارد. ولي وقتي تمجيد و تكبير كه مي گوييم نه اينكه او را بزرگ  كرد، بزرگي را به او نسبت داد. با او معامله بزرگ كرد. اين دو معنايي است كه در باب تفعيل آمده كه يكي ايجاد ماده در موردي است. و يكي نسبت دادن آن ماده به شخصي است. ايجاد با نسبت دادن متفاوت است. دو معنايي دارد. آنوقت تشبيبي كه اينجا مي گويند از ماده شباب است، يعني جواني تشبيب كه مي گويند يعني نسبت جواني دادن به كسي و جواني هم در اينجا كنايه شده از اوصاف جمال و زيبايي به اين شكل تشبيب در اينجا اصطلاح شده است. آنوقت اين دو نقطه را ضميمه بكنيد. معناي تشبيب اين مي شود، يعني نسبت و وصف زيبايي را به زني نسبت دادن، به مرد هم كه پسري را طوري توصيف بكند آن را تعميمش داده اند. تعريف اوليه فقها مرأه است. آخر هم مي گويند حكم آن هم اين است.

تقسيمات تشبيب:

يكي از حيث مشبب است به اصطلاح، آني كه موصوف است.

تقسيمات مشبب:

 يعني كسي كه تشبيب به او تعلق مي گيرد. تقسيمات از حيث متعلق تشبيب اين يك محور است. يك تقسيم اين است كه اين يك وقتي زن است و گاهي مرد است. مي آيد پسر و مردي را توصيف مي كند كه تهييج شهواني ايجاد مي كند. اين در زن و مرد بودن يكي است. در زن باز تقسيماتي دارد آن زن مؤمنه باشد، يا كافره باشد. در تعريف فقها هم زن دارد و هم مؤمنه دارد. در اين دو تقسيم پس يا توصيف مي شود زن يا مرد. زن هم يا مسلمه است، يا كافره، مسلمه اش هم گاهي فاسقه و مشهوره به بدكاري است، يا نه زن محترمه اي است. اين هم از اين جهت تقسيمات اينكه شوهر داشته باشد يا نداشته باشد هم هست، زني كه ذات بعل باشد، يا نباشد باز در آن متصور است. اينها تقسيماتي است در باب زني كه متعلق اين تشبيب است.

تقسيمات تشبيب:

از حيث اينكه كسي كه عنده يشبب. براي او مشبب له است. براي او و در محضر او تشبيب مي شود. او هم گاهي زن است و گاهي مرد است. گاهي جزء محارم است و گاهي محارم نيست. و خواهر و همسرش را كه به او محرم است توصيف مي كند. يا اينكه نه نامحرم براي مشبب له است. زني كه توصيف مي شود. و اين شخصي كه مشبب له است، گاهي نسبت به مشببه محرم است، گاهي غير محرم است، بلوغ و تميز در تقسيم مشبب هم مي آيد اينجا هم مي آيد.

تقسيمات به لحاظ مشبب:

شخصي كه تشبيب مي كند. شخصي كه تشبيب مي كند يا زن است، يا مرد است و نسبتش هم با مشبب يك وقتي محارمش است و يك وقتي غير محرمش است. خود اين مشبب هم بالغ است، يا غير بالغ است. اينها تقسيماتي است كه راجع به مشبب مي آيد.

تقسيمات از حيث روش تشبيب:

 ادات و ابزارها و تكنولوژي و روش تشبيب است. كه اين تشبيب گاهي با شعر است، گاهي با نثر است و گاهي ممكن است با ابزارهاي مثلاً موسيقي باشد، با فيلم باشد. كه اينجا هم اقسامي دارد. از ابزارها هم از اين حيث تفاوت دارد.

مقدمه سوم بحث: تشبيب در روايتي وارد نشده

اين است كه اين واژه و مفهوم در حديث و روايتي وارد نشده است. و به همين دليل هست كه اين تعريف تشبيب، تعريفي است كه اهميتي اينجا ندارد. چون اگر اين واژه و مفهوم در روايتي وارد شده بود، براي ما مهم بود كه دامنه و حدود و صدور اين مفهوم را از حيث تقسيمات چهار گانه كه چهل، پنجاه نوع مي شود معلوم بكنيم. و ببينيم آيا اينكه فقها فرموده اند كه مرأه و مسلمه و محترمه آن هم به شعر، آيا اين قيودي كه از حيث مشبب و ادات تشبيب و اينها در كلمات فقها آمده بايد به آن پايبند باشيم يا نه ؟

 بايد اينجا عرض بكنيم نه مهم نيست. تعريف تشبيب همان بيان اوصاف شخص ديگر است. اين قيود هم قيودي نيست كه در مفهوم قرار گرفته باشد. و اين مفهوم هم در روايتي چيزي نيامده است. تعريف همان تعريف عام درست است. واژه هم در روايات نيامده است. و اگر ما مي خواهيم براي تشبيب محرم قيودي قرار بدهيم، اول بايد بحث بكنيم طبق عناوين كلي بگوييم كجاها حرام است؟ آخر بياييم بگوييم تشبيب محرم اين شد. تعريف تشبيب يك تعريف قبلي نيست كه در روايات آمده باشد و برويم تعريفش را دقيق به دست بياوريم. اين تعريف پسيني است. تعريف متخذ از فتاوا است. اول شخص مي رود فتواي خودش را به استناد ادله مشخص مي كند، بعد مي گويد من گفتم تشبيب با اين قيود حرام است. آن قيود حكم است كه در تعريف أخذ مي شود. نه قيود مفهوم، عرض ما در مقدمه سوم اين است كه تشبيب به لحاظ لغوي يك  مفهوم عام دارد، يعني بيان اوصاف الغير، البته اوصاف جمال و اينها را بيان كردن است. كي براي كي چگونه در چه زمان و مكان و اوضاع و احوال هيچ قيدي در اين نيست. اين مفهوم به لحاظ موضوعي مفهوم عام است. و در روايتي هم اگر آمده بود علي الاصول بايد مفهومي عام را بگيريم. اين قيود، قيود مفهومي نيست كه در اينجا آمده است. اين قيودي كه در مفهوم مي بينيد فقها أخذ كرده اند، قيود حكم است و قيود بعد الفتوا است كه در مفهوم أخذ كرده اند. نه قيود خود مفهوم به لحاظ لغوي، خيلي نظير اين داريم. وقتي كه مي گويد اصطلاحاتي كه در فقه آمده، خيلي جاها قيودي كه برايش تعريف مي كند، قيودي است كه بعد از اينكه فتاوا مشخص شده مي گويد اينجوري است. و الا معناي لغوي، معناي عام است. اين تشبيب همين است. مقدمه سوم اين شد كه اين تشبيب در روايتي وارد نشده است و معناي لغوي آن هم بيش از همان بيان و وصف الجمال نيست. و مرأه و غير مرأه هم ندارد. قيودي هم كه فقها أخذ كرده اند قيود حكم است كه موضوع أخذ شده است. و لذا هر كسي مي تواند بعد از بحث خودش كه مي گويد اينجا حرام است و آنجا حرام نيست. و اينجا حلال است و آنجا نيست. جمع بندي از محرماتش داشته باشد و بگويد كه تشبيب محرم اين است. نكته مهم عرض ما اين بود كه موضوع چون در دليل نيست. معناي عامش در عناوين ثانويه است.