فقه / فقه اقتصاد / غیبت (روایات)؛ جلسه 1389/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

خلاصه بحث گذشته

 در بحث غیبت، در ابتدا به ادله مفیده للغیبة از کتاب و سنت اشاره کردیم و روایات غیبت را دسته‌بندی کردیم و در ذیل این دسته‌بندی گفتیم این روایات به چهار دسته کلی تقسیم می‌شود با توضیحاتی که اشاره کردیم. بعداً بیان کردیم که در ذیل بحث غیبت، مباحث فرعی‌ای وجود دارد که حدود بیست بحث می‌شود.

ثمره بحث

مبحث اول در باب غیبت بعد از بیان ادله، این بود که آیا غیبت از کبائر است یا نه؟ و ثمره بحث هم بنا بر آنچه مشهور گفتند حداقل در دو مورد ظاهر می‌شود:

1-    اولین ثمره در باب عدالت است. عدالتی که شرط در امام جماعت و در شهود است و بنا بر مشهور، عدالت یعنی اجتناب از کبائر و از اصرار بر صغائر. اگر غیبت از کبائر محسوب بشود ارتکاب یک بار آن مخل عدالت است ولی اگر از صغائر محسوب شد، تکرار و اصرارش مخلّ به عدالت است.

2-   دومین ثمره در باب تزاحمات است، اگر انسان در جایی تزاحمی در تکلیف، بین غیبت و گناهان دیگر پیدا کرد آن گناهی که اشد محذوراً هست و درجه بالاتری دارد باید کنار گذاشته بشود و ارتکاب اقل محذوراً را مرتکب بشود؛ به‌طور مثال اگر کسی اکراهش کرد بین غیبت و حلق لحیه، اگر این دو تا از صغائر باشند می‌گوییم مخیر است ولی اگر از کبائر شد، اکراه بین گناه کبیره و صغیره شد باید حتماً کبیره را ترک کند و صغیره را مرتکب بشود ولی اگر کبیره نبود ممکن است بگوییم در بسیاری از موارد در عرض هم‌اند.

گفتیم قبل از این که به پاسخ سوال کبیره یا صغیره بودن غیبت، بپردازیم، باید در مقدمه به یک بحث مبنایی‌تر در فقه در باب صغائر و کبائر بپردازیم؛ که آیا تقسیم گناهان به صغائر و کبائر صحیح است یا نه؟

در پاسخ به این سوال گفتیم ذو درجات بودن معاصی مثل طاعات است؛ و همه قبول دارند که معاصی مثل طاعات، درجات دارند و مطلب دیگری که همه قبول دارند این است که همه معاصی از حیث این که شکستن حریم خداوند است و زیر پا گذاشتن فرمان الهی است فی حدّ نفسه همه این گناهان کبیره است و گناه درهرحال مهم است و کوچک شمردن ذنب از معاصی است.

تقسیم گناهان به صغیره و کبیره

با قبول هر دو نکته، سوال این است که آیا تقسیم‌بندی کلی بین گناهان هست که گناهان را به دو شاخه و در دو ردیف جای داد و آن‌ها را به صغیره و کبیره تقسیم کرد؟

در پاسخ گفتیم دو نظر در اینجا وجود دارد ـ این مبحث در کتاب الصلاة بحث عدالت فی امام الجماعة بحث شده است اگر به جواهر و مستمسک و کتب فقهی مراجعه بکنید و گاهی فقها کتاب مستقلی در عدالت نوشتندـ

-       یک نظر، نظر مشهور است که گناهان را به صغائر و کبائر تقسیم کردند و آثار فقهی هم دارد که از جمله در بحث عدالت و تزاحم، اثر فقهی دارد.

-       نظر دوم نظر آقای خوئی است؛ ایشان این تقسیم‌بندی را قبول ندارند، همان‌طور که در مفهوم عدالت هم ایشان نظر ویژه‌ای دارند و در کتابشان نظر خود را به ابن ادریس نسبت دادند که در سرائر همین نظر را پذیرفته است و حتی ابن ادریس این نظر را به مشهور نسبت داده است ولی بعید است که این نظر مشهور باشد ولی متأخرین از  جمله آقای خوئی قائل به این نظر هستند. ایشان صغیره علی‌الاطلاق و کبیره علی‌الاطلاق را قبول ندارند گرچه هر گناهی نسبت به مادون خودش کبیره و نسبت به مافوق خودش صغیره است. یا این که گاهی هم‌عرض‌اند و نسبت به یک گناه دیگری مساوی‌اند، اما این که مطلق بگوییم که این گناه کبیره علی‌الاطلاق است را آقای خوئی قبول ندارند جز شرک بالله که کبیره علی‌الاطلاق است.

اقوال در عدالت

در بحث عدالت هم دو نظر هست:

-       نظر مشهور این است که ملکه نفسانی‌های است که انسان را از گناهان حفظ می‌کند.

-       آقای خوئی این ملکه را قبول نمی‌کند و می‌فرماید اوصاف دخالت در عدالت ندارد، بلکه عدالت آن است که استقامت علی الدین باشد و بر امور دین پای بندی متعارف داشته باشد و بیشتر یک امر عملی است و امر روحی نیست و ممکن است با ارتکاب یک صغیره، عرف بگوید این شخص استقامت علی الدین ندارد و هر گناهی می‌تواند استقامت علی الدین او را خدشه‌دار بکند و با یک توبه هم بازمی‌گردد و در کبائر هم این‌گونه است و تفاوت ملموسی ندارد.

طلبه: چه ثمره‌ای دارد؟ آیا در نذر هم ثمره دارد؟

استاد: بله نذر که ثمره اکثر جاهاست، در هر جا که ثمره‌ای نتوانستیم ذکر کنیم به نذر پناه می‌آوریم.

به نظر می‌آید نظر مشهور خیلی قابل دفاع‌تر می‌باشد و مستند است به چند آیه در قرآن کریم و روایاتی که اشاره خواهیم کرد.

چند آیه‌ای که با تقسیم گناهان به صغائر و کبائر ارتباط دارد به‌این‌ترتیب است: ـ ما نظر مشهور را ترجیح می‌دهیم و به نظر ما تلقی آقای خوئی، تلقی تامی نیست ـ.

مستندات نظر مشهور

آیه 31 سوره نساء

ـ آیه شریفه 31 سوره نساء، بعد از شمارش تعدادی از گناهان می‌فرماید «إِن تجَْتَنِبُواْ کبَائرَ مَا تُنهَْوْنَ عَنْهُ نُکفِّرْ عَنکمْ سَیاتِکمْ وَ نُدْخِلْکم مُّدْخَلًا کرِیمًا» می‌فرماید: اگر کبائری که شما از نهی شدید، اجتناب کنید، در این صورت ما سیئات شما را می‌پوشانیم و شما را در جایگاه مناسبی وارد می‌کنیم و در مدخل صدق و مدخل کریمی که در عالم آخرت، بهشت است.

بررسی «تَجْتَنِبُواْ»

اصل ماده اجتناب از جنب می‌آید به معنای کنار. اجتناب مقابل ارتکاب است و ارتکاب از رکوب می‌آید که به معنای سوار شدن است که کنایه برای عمل کردن به یک کار و انجام آن عمل است و اجتناب هم از جنب می‌آید و جنب یعنی کنار انسان، همین‌که انسان چیزی را در کنار قرار می‌دهد یعنی دیگر انجامش نمی‌دهد. این ماده استعاره گرفته شده برای پرهیز از شیء و ترک شیء است. معمولاً در لغت دارد که (هذا أبلغ من الترک)، وقتی می‌گوید «تَرَکَ شیئاً» این، بلاغت اجتناب را نمی‌رساند و اجتناب کلمه‌ای است که مفهوم ترک را به نحو بلیغی افاده می‌کند. اجتناب از شیء یعنی کاملاً کنار گذاشتن یک کار است که این ابلغ از ترک است.

بررسی «کبَائرَ»

جمع کبیره است و کبائر صفتی است که جای موصوف نشسته است و موصوفش محذوف است. کبائر به معنا معاصی کبیره است. مواردی داریم که صفت جای موصوف می‌نشیند و خود موصوف متروک می‌شود.

ـ اضافه کبائر به ماتنهون عنه دو احتمال در این اضافه وجود دارد:

ـ اضافه بیانیه:

می‌تواند اضافه بیانیه باشد که در این صورت  می‌شود «بزرگهایی که از آنها نهی می‌شوید». مثل خاتم فضه، خاتمی که از جنس فضه است. در اینجا هم کبائری که از نوع منهیات است. اگر این احتمال باشد در این صورت کبائر در مقابل صغائر تقسیم نمی‌شود.

ـ اضافه تبعیضیه:

این احتمال اظهر است بدین معنی که کبائری که بخشی از ماتنهون عنه است.

اگر احتمال اول باشد تقابلی بین کبائر و صغائر نیست ولی اگر به معنای دوم باشد کبائری که قسمی از ماتنهون عنه است که ظهورش هم این است دلیلش هم تقابل با سیئات بعدی است. اگر شما کبائر ماتنهون را انجام ندهید گناهان دیگرتان را می‌پوشانیم «نُکفِّرْ عَنکمْ سَیاتِکمْ» و از گناهان دیگر شما صرف نظر می‌کنیم به قرینه تقابلی که در آیه هست اضافه کبائر، بیانیه نیست بلکه مِن، مِن تبعیضیه است. کبائری که بعضی از ماتنهون عنه است.

طلبه: آیا مفهوم دارد؟

استاد: نه مفهوم ندارد. در جاهای دیگر کبائر داریم ولی مفهوم ندارد. اینجا می‌گوید کبائری که جزئی از ماتنهون عنه است نه کبائری که عین ماتنهون عنه است.

بررسی «مَا تُنهَْوْنَ عَنْهُ»

 دو احتمال دارد که مطلق نهی تحریمی و تنزیهی را شامل بشود یا فقط نهی تحریمی باشد که اینجا ظاهراً مقصود نهی تحریمی است و علتش سیاق آیه است که آیه قصد بیان نهی‌های تنزیهی را که در آن‌ها عقابی نیست را ندارد، چون در آن تکفیر و عفو و بخشش وجود دارد به تنزیهیات کاری ندارد بلکه تنهون عنه، نهی تحریمی و محرمات است و شامل مکروهات نمی‌شود.

بررسی «نُکفِّرْ عَنکمْ»

تکفیر یکی از قواعد مهم در مناسبات بین اعمال، حبط و تکفیر است و اینجا هم نوعی تکفیر است که پوشاندن گناهان است و در حقیقت یک عملی، اثر سوء عمل دیگر را می‌پوشاند.

ـ حبط: اثر خوب عمل دیگر را از بین می‌برد.

ـ تکفیر: عملی، عمل بد دیگر را از بین می‌برد.

گاهی تکفیر به خود عمل نسبت داده می‌شود و می‌گوید خود آن حسنات شما، سیئات را تکفیر کرد و گاهی هم به خود خدا نسبت داده می‌شود.

ـ گاهی تکفیر ایجابی و گاهی سلبی است.

گاهی اعمال خیر، مکفّر یک عمل سوئی می‌شوند، کسی که یتیم‌نوازی بکند، مثلاً گناهی از گناهانش بخشیده می‌شود ولی گاهی اجتناب از عمل شرّی، موجب تکفیر یک شرّ دیگر می‌شود که بحث ما مربوط به قسم دوم است.

ـ اجتناب کبائر که مکفر سیئات می‌شود، مطلق اجتناب کبائر است ولو این که کسی قادر به انجام آن نیست، این مکفر سیئات می‌شود مثل قتل نفس که مثلاً شخصی اصلاً جرأت انجام این کار را ندارد آیا این هم جزء تکفیر محسوب می‌شود و «نُکفِّرْ عَنکمْ سَیاتِکمْ» شامل این مورد هم می‌شود؟ یا نه؟

به نظر می‌آید که اجتناب از روی قصد مراد است و این مورد را شامل نمی‌شود. ظهور اجتناب در این اجتناب عن قصد است هرچند از نظر لغوی هم شامل سایر موارد هم بشود.

نکته

تفاوت ترک و اجتناب

اگر بگوییم ترک یک چیزی، شامل کسی که قدرت یا انگیزه ندارد هم می‌شود و ترک اطلاق می‌شود ولی اجتناب در جایی است که قدرت و شرایط لازم فراهم است.

اگر نگوییم معنای لغویش این است ولی انصرافش به این معناست و مناسبات حکم و موضوع اینجا همین است مکفّریت ترک یک گناه نسبت به سیئات دیگر جایی است که انسان قدرت دارد و در معرض و موقعیت گناه قرار گرفته ولی گناه نمی‌کند و دست برمی‌دارد.

بررسی «سَیاتِ»

سیئه، اگر در مقام قرینه خاصی وجود نداشته باشد، سیئه به معنای معصیت می‌باشد، سیئه یعنی آن معصیتی که مستوجب عقاب است و همه معاصی را شامل می‌شود.

آیا سیئه در اینجا به همین معناست یا نوع خاصی از سیئه است؟

در اینجا گفته شده است که به قرینه تقابلی که اینجا وجود دارد، نمی‌توانیم از این تقابل دست برداریم، برای این که می‌گوییم یک چیزهایی مکفر از یک چیزهای دیگر می‌شود و ترک یک اموری، مکفر نسبت به یک گناهان دیگر می‌شود. این سیئه چون مقابل آن کبائر قرار گرفته است، این قرینه می‌شود برای این که سیئه را به معنای اطلاقی‌اش معنی نکنیم و مطلق گناه را نگوییم بلکه سیئه در اینجا به معنای صغائر است و مقابل کبائر می‌شود.

قرینه تقابل، بیانگر این است که سیئات در اینجا، گناهانی است که در مقابل کبائر قرار گرفته است.

طلبه: سیئه به معنای خودش باقی باشد ولی چون کبائر را انجام نداده است از این را به معنی صغیره استفاده کنیم «تجَْتَنِبُواْ کبَائرَ»، کبائر را ترک کنیم، سیئات دوم، همان صغیره باقی می‌ماند.

استاد: مطلبی که شما می‌فرمایید، تقیید به قرینه تقابل است ولی انصراف نمی‌شود و سیئه به معنای مطلق حمل نمی‌شود چون قرینه‌ای در آیه است که سیئه را مقابل کبیره و صغیره قرار می‌دهد.

طلبه: می‌گوییم معنای خودش صغیره باشد؟

استاد: که مطلقی بر مقید حمل می‌شود، مطلق به معنای خودش باقی می‌ماند، فقط قیدی در کنار مطلق می‌آید و اینجا مذکور نیست. ما نمی‌گوییم سیئه دو معنی دارد و قصد ایجاد معنای لغوی را نداریم، ما با اراده جدیه‌اش کار داریم و با اراده استعمالی کار نداریم و اراده استعمالی‌اش مطلق است و همان‌جا که می‌گوید أکرم العالم العادل، عالم در مقام اراده استعمالی و وضع و استعمال، عالم، مطلق است و در مقام اراده جدی، قید خورده است و تقابل قرینه‌ای می‌شود برای این که اراده جدیه این سیئه، سیئات صغار بشود.

آنجا گفتیم اضافه کبائر را، اضافه تبعیضی می‌گیریم به خاطر این که مقابل سیئه است، در اینجا که می‌گوییم صغیره است برای این که تقابل وجود دارد، ممکن است کسی بگوید یک نوع دوری وجود دارد، ولی جوابی که وجود دارد این است که اگر کسی این آیه را بخواند مجموع این آیه را بداند احساس می‌کند که دو نوع چیز است که یکی مکفّر دیگری می‌شود. این تقابل را ما از مجموعه این آیه به دست می‌آوریم، آیه می‌فرماید اگر از این‌ها اجتناب بکنید گناه شما را در جایی دیگر می‌بخشیم و اجتناب شما از این‌ها کفاره از گناهان دیگر شما می‌شود.

اصل این تقابل یک امر مسلمی است و اضافه این کبائر را باید تبعیضی بگیریم و هم این که سیئه را حمل بر صغار بکنیم و الا در خیلی از جاهای قرآن سیئه مطلق معاصی را شامل می‌شود ولی در اینجا مقابل کبائر قرار می‌گیرد.

احتمالات در آیه

با توجه به نکاتی که در مورد این آیه گفتیم دو احتمال کلی در مورد آیه می‌توان داد:

احتمال اول:

تلقی و برداشتی که مشهور از این آیه دارند یعنی کبائر یک لیست جدا و صغائر هم یک لیست جدا است و آیه می‌فرماید اگر از کبائر اجتناب بکنید، مکفّر صغائر شما می‌شود؛ از ظاهر آیه هم این احتمال و این برداشت می‌شود که ترک کبائر، کفاره گناهان صغیره می‌شود و برداشت مشهور هم این احتمال است.

طلبه: به خاطر این تجتنبوا، خدا بر بنده‌اش منت می‌گذارد و گناهان صغیره بنده‌اش را می‌بخشد.

استاد: این خلاف ظاهر است و باید مطلبی بیان کرد که خلاف ظاهر نباشد و ظاهر مطلب این است که وقتی سیئه را مقابل کبائر آورد، یعنی مقصود از سیئه، صغائر می‌شود.

احتمال دوم:

نظر آقای خوئی است «و إِن تجَْتَنِبُواْ کبَائرَ مَا تُنهَْوْنَ عَنْهُ نُکفِّرْ عَنکمْ سَیاتِکمْ»، مرزبندی بین این صغیره و این کبیره نمی‌کند، می‌فرماید همه این‌ها به یک اعتبار صغیره‌اند و به یک اعتبار کبیره‌اند و هر کدام از گناهان نسبت به مادون کبیره و نسبت به مافوق کبیره است؛ و این‌گونه معنی می‌کنند اگر کبائر را اجتناب بکنید آن معاصی که پایین‌تر از این‌هاست، ما آن‌ها را تکفیر می‌کنیم و هر گناه رتبه بالا، مکفر نسبت به رتبه پایین می‌شود.

بنا بر نکات مذکور، دو گونه می‌توان معنی کرد:

ـ یک بار می‌گوییم مقصود کبائر علی‌الاطلاق است.

ـ یک بار می‌گوییم مقصود کبائر نسبی است.

نظر مشهور: کبائر علی‌الاطلاق

کبائر علی‌الاطلاق است و این‌گونه معنی می‌کنند که «اگر از کبائر اجتناب بکنند خدای متعال از صغائر که یک لیست جدایی هست تکفیر می‌کند و عفو می‌کند» اگر کبائر و صغائری که مقابل هم هستند مطلق باشند، نظر مشهور می‌شود.

نظر آقای خوئی: کبائر بالنسبة

وجود کبائر و صغائر را قبول می‌کند ولی می‌فرماید اینجا مقصود کبائر نسبی است و معنای آیه بر این مبنا این می‌شود «اگر هر کبیره‌ای را اجتناب بکنید اجتناب شما از این کبیره موجب می‌شود که از آنی که مادون آن گناه است عفو بکند.» هر چند این مطلب را که گفتیم بالصراحه در کلام ایشان نیست ولی می‌توان فرمایش ایشان را به این بیان که ذکر کردیم، تفسیر کرد که اجتناب از گناه بالاتر موجب عفو گناه پایین‌تر می‌شود. اگر کبائر و صغائر نسبی باشد، نظر آقای خوئی می‌شود.

نظر استاد در مورد نظر مشهور و آقای خوئی

ظهور مشتقات در همان حالت اطلاقی خودش است وقتی یک امری کبیره است، وقتی بخواهیم گوییم کبیرة بالنسبة الی شیء الی آخر و صغیرة بالنسبة إلی شیء آخر، این یک قرینه زائده می‌خواهد.

دلیل بر تأیید مشهور

اوصافی که در صغیره و کبیره به کار می‌رود، همه جا هم می‌توان نسبی و هم مطلق گرفت، اصل این است که  حمل بر مطلق بشود و حمل بر نسبی‌اش، قرینه می‌خواهد. وقتی می‌گوید هذه معصیة کبیرة، ظاهرش این است که این گناه کبیره است نه این که نسبت به یک گناه دیگر کبیره است و این که بگوییم نسبت به او می‌گوییم کبیره است و نسبت به گناه دیگر صغیره است این پذیرفتنی نیست. ظاهرش این است که هذه کبیرة علی‌الاطلاق، این که کبیرة فی حالتی و همین گناه صغیرة فی حالة أخری، قرینه می‌خواهد. کاربرد به این شکل، مشکل ادبی ندارد، فقط از لحاظ قواعد اصولی قرینه‌ای می‌خواهد و وقتی گفته می‌شود این شخص بزرگ است، یعنی بزرگ علی‌الاطلاق است، اصلاً به ذهنش نمی‌آید که نسبت به چیزی بزرگ است و نسبت به چیز دیگر کوچک است. وقتی می‌گوید هذا رجل عظیم، یعنی فی حد نفسه دارای عظمت است گرچه عظمت همیشه در ذات خودش نسبیت دارد ولی نه نسبیتی علاوه بر نسبیت ذاتی‌اش، بلکه این با قطع‌نظر از هر چیز دیگر عظیم است و به لحاظ دیگر صغیر است. این مطلب با این بیان در تفاسیر نیست و به نظر می‌آید که همان استظهار مشهور از آیه مستند به همین نکته است.

جمع‌بندی

بنابراین از این آیه می‌توان دو برداشت داشت:

ـ برداشت مشهور

ـ برداشت آقای خوئی

و ظاهر مطلب، برداشت مشهور است به دلایل:

1-    تقابل بین کبائر و سیئات که صغائر می‌شود.

2-   ظهور در اطلاق کبیره و صغیره این است که یک چیزی علی‌الاطلاق کبیره است، یا علی‌الاطلاق صغیره است.

مؤید این روایات که بدان‌ها اشاره خواهد شد و در تفسیر خود آیه آمده است.

بحث دیگر شناخت صغیره و کبیره است. مرحوم علامه طباطبائی ذیل آیه 31 سوره نساء، بحث بسیار مفصلی آوردند که در آن تشخیص صغائر و کبائر و معیار آن‌ها را بیان کردند که ده نظریه را ذکر کردند و بحث فرمودند، منتهی این نکاتی که اینجا ذکر کردیم در تفاسیر و المیزان نیامده و به این شکل بیان نشده است که این نکات را مفصل و مجزا بیان کنند.

طلبه: از کجای آیه استفاده می‌شود که گناه صغیره‌ای وجود دارد؟

استاد: مگر می‌توان گفت که این کبیره مکفّر از صغیره است و درحالی‌که صغیره‌ای در کار نباشد. این دلالت اقتضائش این است که حتماً گناه صغیره‌ای هم وجود دارند.

طلبه: با تفسیر شما، اصلاً نباید کل عمرمان نباید گناه کنیم که در این صورت صغیره‌هایش بخشیده می‌شود!

استاد: نه شما فقط این آیه را نبینید، گناهان کبیره، روایات زیادی دارد و توبه مکفر آن‌هاست و صد تا مکفر دیگر وجود دارد و این یکی از مکفرات است.

طلبه: می‌توانیم این‌گونه تفسیر بکنیم که اگر از این زمان به بعد گناه نکنیم، گناهان قبلی بخشیده می‌شود؟

استاد: یعنی توبه بکنید، این آیه، مطلب شما را نمی‌گوید هرچند آیات دیگر و یا روایات دیگر مطلب شما را شاید بگویند.

طلبه: اگر قصد توبه هم نکند ولی تصمیم بگیرد از این زمان به بعد گناه نکند؟

استاد: مثلاً مریض شده و نتواند گناهی انجام دهد، این مطلب موافق آیه نیست و آیه هیچ مطلبی در این مورد نمی‌گوید. آیه می‌فرماید: «إِن تجَْتَنِبُواْ کبَائرَ مَا تُنهَْوْنَ عَنْهُ نُکفِّرْ عَنکمْ سَیاتِکمْ» قبل و بعد قرینه می‌خواهد و باید قرینه‌ای باشد که قبل و بعد را مشخص کنیم.

در مورد این موضوع به این آیات مراجعه کنید.

-       آیه 32 نجم.

-       آیه 37 شوری.

-       آیه 49 کهف.

روایاتی که در این باب هست کتاب جهاد النفس باب 45 تا 47 وسائل الشیعه است.

والسلام علیکم.