بسم الله الرحمن الرحیم
نکات مقدماتی باب سحر
مقدمه
يكي از مباحثي مهمي كه در باب مكاسب محرمه مطرح میشود سحر است. بحث سحر و جادو از زواياي و ديدگاههاي مختلف در علوم متعدد جايگاه دارد و به نحوي مطرح ميشود. و از سوی ديگر روشن شد كه در چند جاي فقه بحث سحر مطرح شده است.
نگاه جامعهشناسانه به سحر
در کتب جامه شناسي یکی از نهادهاي اجتماعي را دين و جادو معرفی کرده است. یعنی سحر و دین را يك مقوله تلقي ميكنند. سرّ اين برداشت نگاه مادي و بدون دقت و عمق به قضاياست. نزديكي بحث اعجاز و سحر در ذهنشان است كه ايندو را از يك مقوله ميدانند. از سوی ديگر در دين شعائری مثل دعا و نيايش و شفا مطرح است که در نگاه مادي حاكم بر این نوع جامعه شناسي اين مسائل تأثيراتي از طرق غيبي بر اين عالم میگذارند که آن تأثيرات از طريق علمی خفي مثل سحر و طلسمات انجام ميشود. لذا در بعضي كتب جامعه شناسي چنين ربطي داده شده است. به همين دليل است كه تفكيك مسئله سحر از معجزه و از تأثيرات دعا و شفا در اصل دين مهم و در كتب كلامي مطرح است.
درآمدزايي سحر
طرح بحث سحر در مكاسب محرمه از اين حيث است كه سحر و جادو يك مقوله درآمدزا بوده و افرادی براي سحر و جادو اجير ميشدند و حتی امروزه هم چنین است. به اين مناسبت طبعاً در مكاسب آمده است بر خلاف سب كه بعضي ميگفتند استطراداً مطرح شده است. البته آلات و ادوات سحر بحث ديگري دارد. آن چه اينجا بيشتر مد نظر است درآمدزايي خود سحر براي ساحر است. به همين مناسبت بحث تعليم و تعلُّم آن نیز اينجا مطرح ميشود چرا که طبعاً امر رايجي است و جاي بحث اصولي و اساسي دارد.
تذکر: احضار ارواح و تسخير اجنه و ارتباط با ملائكه در بحث سحر مطرح است گرچه به طور مستقل بحث نشده است.
مباحث این باب
1. مقام اول: حكم عمليات سحر و جادو
2. مقام دوم: حکم تكسّب به سحر
3. مقام سوم: حکم تعليم و تعلُّم سحر
تعریف سحر
اولين بحث در مقام اول بعد از بيان مقدمات، نگاهي به تعريف سحر و جادو در لغت و اصطلاح فقهاء است. در بیان فقهاء بايد به اين نکته توجه داشت كه كلمات آنها مبین حقيقت خاص شرعي و فقهي يا اصطلاح ويژهاي در باب سحر نيست، بلکه بيشتر تحليلهاي ناظر بر لغت و بازشناسي ارتكازات و تبادرات ذهني و عرفی است. لذا واژه سحر در آيات شريفه يا در روايات اصطلاح خاص شرعي ندارد بلکه به همان معناي كه عندالعرف و العقلاء است. بنابراين اول ببينيم لغويين چه ميگويند و بعد ببينيم فقها چه تعبيري دارند. چرا که هر دو اشارهای براي كشف ارتكازات و تبادرات عقلايي و عرفی است والا اصطلاح خاصي در اينجا وجود ندارد.
بحث لغوی سحر
مبنای لغت
بناي لغت بر شرح الاسم است. بخصوص در مسائلي كه واقعيت خارجي آن ملموس است و مردم با آن ارتباط دارند. اين طور نيست كه لغت به صورت حقيقي، جنس و فصل آن را بیان کند. اینکه لغت تعريف جامع و مانعي بدهد كمتر مصداق دارد. اينجا نیز بايد با همين نگاه به آن توجه كرد البته در این حد نیز كارگشاست.
ریشه کلمه
غیر از ريشه واژه سحر در بعضي كتب لغوی، معنايی ثانوي برای سحر به عنوان عمل و اقدام خاص و يك واقعيت ويژه در خارج بيان شده است. در بخش اول معناي اصلي سحر صَرفُ شئ است و منتقل به اين معنا شده است. براي اينكه به نحوي انسان از حق به باطل منصرف ميكند.
معنای خاص سحر
العین
در كتاب العين كه كتابی قديمي و معتبر است آمده است «كل ما كان من الشيطان فيه معونة» هر چه كه شيطان در آنجا كمك كند. كمك شيطان در آنجا مطرح است. در جمله ديگري در العين آمده است كه « السِّحْر: الأخذة التي تأخذ العين » آن گيرايي است كه ميآيد و چشم را ميربايد و ميگيرد. « سحروا اعيُنَ الناس » يعني آن عملي كه انجام ميشود باعث ميشود كه چشم انسانها را بربايد و بگيرد و نگذارد آن واقع دیده شود. خلاف واقع را طوري نشان ميدهد و محصورش ميكند که چشم را بگيرد مثل همان كه در سحره فرعون محقق شد.
اُخذُ كه گفته شد يعني نتيجه آن گيرايي سحر است. يعني آن عمليات طوري است كه چشم را ميگيرد و پرميكند و انسان جور ديگري ميبيند. البته ممكن است اَخذ هم باشد که همان گيرايي در سحر است.
مجمع البحرين
در مجمع البحرين اين طور آمده است كه « المسحور المصروف » مسحور يعني كسي كه مصروف است. صرف شده از واقعيت اصلي است. كسي كه سحر ميشود تصرف در او شده است و از حالت طبيعي خودش برگردانده ميشود. ربط معني ثانوي با معناي اصلي اين است که اين عمليات شخص مسحور را از حال طبيعي بيرون ميبرد و صرف ميدهد. صرف يعني برگرداندن از حال واقعي. پس معناي اصلي سحر همان صرف است و اطلاق سحر بر معناي دوم از اين باب است كه سحر هميشه تصرفي در ديگران ميكند و شخص را از حال طبيعي بر ميگرداند.
تعبير ديگر اين است كه « السِّحْرُ بالكسر فالسكون كلام أو رقية أو عمل يؤثر في بدن الإنسان أو قلبه أو عقله» هر سخن يا رقيه همان نوشتههايي كه به صورت جدول به صورت خاص نوشته ميشده است يا فعلی يا كاري كه مؤثر در بدن انسان يا عقل اوست. مثلاً او را مريض مي كند يا در عقل او تصرفي ميكند. البته يؤثر في بدن الإنسان أو قلبه أو عقله دو گونه قابل تفسير است، يكي اين كه مقصود از انسان آن مسحوري است كه در مورد او سحر انجام شده است، كه مريض ميشود يا تصرفي در عقل او ميشود، يا اينكه مقصود آن كساني هستند كه مشاهده كننده اين سحرند مثل قصه سحره فرعون. گرچه احتمال اول اظهر است.
مقاييس اللغة
ويژگي اين کتاب این است که عنايتي به ريشههاي اصلي واژه دارد. لذا بيان میكند که چند معناي اصلي در اينجا وجود دارد و غالباً به يك معناي اصلي بر ميگرداند ولي هميشه اين جور نيست. بخلاف کتاب التحقيق فی كلمات القرآن كه همه جا ریشه واژه را به کلمه بر ميگرداند که يك مبناي اشتباه لغت شناسي دارد كه در اصول آن را توضيح داديم.
در مقاييس اين طور دارد كه «سحر اصولٌ ثَلاثةٌ متباينه» ماده سِحر است يا سَحر سه اصل دارد:
1. عضوٌ من الاعضاءيعني ريه و یا بعضي ميگويند قسمتهاي بالاي قفسه سينه كه متصل به حنجره است.
2. خَدعٌ و شِبههُهمان خديعه و خدعه و نيرنگ و فريب است.
3. وقت من الاوقاة كه فاصله بین بعد از نيمه شب تا اذان صبح است.
اما معناي دوم: اَمَ الثاني فسِحرٌ یعنی سِحر است. اولي را سَحر وسومي را سَحَر ميگويند. و بعد ميفرمايد: قال قومٌ هو الاخراجُ الباطل في صورة الحق یعنی امر ناصحيحي را در قالب صحيح و درست نشان دادن. یعنی حقيقت و واقعيت ندارد ولي آن را به صورت حق نشان ميدهد مثل همان كاری كه سحره فرعون كردند. جوري از زيبق و آلالت و ادوات استفاده كردند كه چشم مردم آن را اژدهاي بزرگي ميديد و از آن وحشت ميكرد. و يقالُ هو الخديعه گاهي هم ميگويند اين خديعه است. در واقع اين تعابير نقل شده در باب مفهوم در معناي دوم یعنی همان خدعه است. آن عملياتي كه انجام ميدهد كه باطل را به صورت حق نشان دهد.
تاج العروس
در تاج العروس دو تا تعبير آمده است عملٌ يُقرَّبُ فيه الي الشيطان بمعونةٍ منه یعنی كاري كه فرد به شيطان نزديك ميشود با كمكي كه از شيطان ميگيرد. يعني انسان با كمك شيطان به شيطان نزديك ميشود و نوعي ارتباط بين انسان و شيطان برقرار ميشود. اين همان تعبيري است كه در معونة من الشيطان آمده است. و بعد دارد و كل ما لَطُفَ و دَقَّ ماخذه فهو سحر هر چه كه ريشه واساس آن كار خفي و دقيق و ظريفي باشد سحر است. گويا اول كار شيطان و استفاده از شيطان و تصرف در اعين است بعد میگوید مثل شعبده و بعضي كيمياگريهايي كه در آنها از قوانيني مخفي و خيلي ظريف و دور از دسترس استفاده مي شده را نیز شامل میشود.
لسان العرب
در لسان العرب از اظهري كه از متقدمين است نقل ميكند السحر عملٌ تُقَرِّبُ فيه الي الشيطان و بمعونة منه که همان ارتباط با شيطان و معونه به شيطان را مطرح كرده است. بعد مي فرمايد و من السحر الاُخذَةُ التي تأخذ العين حتي يظن ان الامر كما يري و آن تصرفي است كه در چشم ديگران ميشود كه حقيقت را خلاف واقع ميبيند و چنان هم ميبيند كه خيال ميكند واقعاً همين طور است. آن اُخذهاي كه تاخذ العين یعنی چشم ربايي و چشم گيري ميكند حتي يُظَن اَنَ الامر كما يري، لذا آن چيزي كه ميبيند فكر ميكند همان واقع است. و ليس الاصل علي ما يري در حالي كه واقعاً اينگونه نيست. و بعد ادامه ميدهد و سحر الاخذ و كل ما لطف مأخذه و دقِ.
در كتب صحاح و قاموس نیز تقريباً همين تعابير آمده است و تعابير جديدي نيست.
مفردات راغب
مفردات راغب چند ويژگي خاص دارد:
1. دايرة المعارف كل لغت نيست و فقط لغات مستعمل في القرآن آمده است.
2. همراه با يك نوع تحليل و اجتهاد لغوي است.
3. استنادش به كتب لغوی و كاربردهاي استعمالي قرآن است.
با این حال نميشود تنها به آن اكتفا كرد.
در مفردات چنین آمده است السحر يقال علي معان
الاول: الخُداع و تخييلات لا حقيقة لهاخدعه و نيرنگ و خيال سازيها و تصرفات خيالي است كه حقيقتي در آن نيست. نحو ما يفعلهُ المُشَعبِذ بصرف الابصار عمّا يفعلُه لخفّة يد مثل آنچه كه شعبده باز انجام ميدهد و تردستي ميكند و بخاطر تردستي تصرفي در واقعيتها ميكند و آن را تغيير ميدهد. اين شعبده است و سحر هم نيرنگ و خيال سازي و خيال پردازي است كه موجب ميشود حقيقت را خلاف حقيقت ببيند.
البته در عبارت اين كه نحو ما يفعلهُ المُشَعبِذ دو احتمال است يكي اينكه براي خداع و نيرنگ مثال ميزند و دیگر اينكه سحر را به شعبده تشبيه ميكند.
الثاني: استجلابُ معاونة الشيطان بضرب من التقرب اليهيعني جلب كمك شيطان و كمك گرفتن از شيطان با نزديك شدن به او با عمليات دروني و كارهایي خاص.
معاني دیگر از بحث دور ميشود و مطلب جديدي در آن نيست.
التحقيق في كلمات القرآن
در التحقيق آمده است أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو الصرف عن ما هو واقع و حقّ الى خلاف. اصل در سحر برگرداندن چيزي از شكل واقعي و حقيقتش به شكلی غير حقيقي و غير واقعي است. و بعد مي فرمايد و السحر على نوعين: إمّا بالتوسّل بأسباب و وسائل و آلات و أدوية مضبوطة في الكتب المربوطةیعنی يك راهش اين است كه از اسباب و وسايل كمك ميگيرد مثلاً مجموعهاي از نخهاي مخصوص و پي حيوانات كه در كتب سحر مضبوط است. إمّا بسرعة اليد في العمل و إعمال حيلو يا با شعبده و تردستي در چشم ديگران به خاطر سرعت عمل تصرفي كند.
فرق شعبده و سحر
فرق شعبده با تردستی اين است كه در شعبده بين او و طرف رابطهاي برقرار نميشود و تصرفاتي در او نميشود ولي سرعت عمل او موجب ميشود كه او اينگونه ببيند، ولي در سحر واقعاً با اراده و با اسباب و وسايل در او اثري ميگذارد كه خلاف واقع ببيند.
تعابیر اصلی در کتب لغت
1. خدعه و نوعی نيرنگ.
2. «الصرف عما هو واقعٌ بحق الي خلافه»و «اخراج باطل في صورة الحق» به معنای خلاف واقع نشان دادن و خلاف واقع را ايجاد كردن.
3. «الاخذة التي تأخذ العين»یعنی تصرف در عين مردم و چشم ديگران را خيره كردن.
4. استعانة از شيطان.
5. «كل ما لطف و دق مأخذ» يعني كاري كه ظريف و خيلي نامرعي و پنهان است.
6. توسل به اسباب و وسايل و آلات كه در ديگران تأثير ميگذارد.
تعاريف به اعم
1. خدعه و نيرنگ
بعضي از تعابير را اگر مستقل ببينيد تعريف به اعم است. مثلاً اگر بگوييم كه سحر خدعه و نيرنگ است، روشن است كه همه خدعهها و نيرنگها سحر نيست. مثل خدعه و نيرنگها در تنظيم اسناد و كارهاي حقوقي.
2. اخراج باطل في صورة الحق
تعبير ديگر «اخرجٌ باطلُ في صورةِ الحق» است. هر باطلي را که انسان حق نشان دهد سحر نيست، خيلي وقتها يك نويسنده و متفكر و یا يك داستان نويس باطلي را با نوعی بيان و استدلال حق نشان ميدهد، معلوم است كه هر اخراج باطلي به صورت حق سحر نيست بلکه نوع خاصي از اخراج باطل به صورت حق سحر است. البته در سحر هميشه نوعي باطل را در صورت حق نشان ميدهند ولي نه اين كه هر اخراج باطلي در صورت حق سحر تلقي شود.
3 . استعانة از شيطان
هر كمكي از شيطان و تقرب به شيطان، سحر نيست. بسياري از جاهايي كه عقايد مردم را تخريب ميكنند و اخلاقها را منحرف ميكنند و گمراه ميسازند از شيطان كمك ميگيرند ولي سحر گفته نميشوند. بنابراين در سحر نوعي تقرب به شيطان و ياري گرفتن از شيطان است ولي نه اين كه هر نوع استعانه از شيطان سحر باشد.
4. كل ما لطف و دق مأخذ
قطعاً هر كاري كه مأخذ دقيق و لطيفي داشته باشد و بر عملياتي ظريف و دقيق مبتني باشد سحر نیست. کما اینکه بسياري از امور علمي لطيف المأخذ و دقيقاند و به چشم عادي نميآيد و اسراری خفي دارد ولي سحر محسوب نمیشود.