فقه / فقه اقتصاد / تزیین؛ جلسه 1387/01/27

بسم الله الرحمن الرحيم

 

بحث تسخير طبيعت و تمتع به نعم طبيعي:

اصل قصه را تبيين كرديم و بعد هم گفتيم كه روي عناوين و موارد خاصه اين تصرف و تسخير طبيعت حرام مي شود و لذا تكسب آن هم حرام مي شود. منتهي خيلي اجمالي بحث كرديم.

 بحث دوم: بحث تزيين

در باب تزيين هم صورت آرائي يا آراستن شخص خود را در لباس يا صورت يا مركب و امثال اينها را مطرح كرديم با اين نگاه كلي، اصل تزيين در صورت و چهره و لباس و مركب و امثال اينها داراي اباهه است به دلايل لفظي و عملي كه عرض كرديم. بعد گفتيم متصف به احكام خمسه مي شود كه گاهي واجب و مستحب مي شود. و گاهي هم حرام و مكروه مي شود. آنچه كه به بحث ما ربط داشت بعد از اين مقدمات تزيينات محرمه بود. هر عنواني كه بحث مي كنيم اول آن را از يك منظر كلان بحث مي كنيم واجب و حكم اولي و اينها را ذكر مي كنيم. آنوقت موارد محرم آن را بحث مي كنيم. جاهايي كه متصف به احكام مختلف مي شود اگر هم نه خود آن را بحث مي كنيم. تزيين مثل عنوان قبلي از اين قبيل بود، يعني چيزي بود كه مطلقاً حرام نبود، بلكه مي توانست به احكام خمسه موصوف شود، منتهي تزيين محرم در اينجا ذيل بحث قرار گرفت كه تزيين به تدليس كه در مكاسب آمده يكي از انواع تزيينات محرمه بود. البته اگر ما فقه مستقل مناسب داشتيم اين تزيين را كامل تر از آنچه كه ما بحث كرديم بود. البته كلياتش را بحث كرديم، ولي از اول تا آخر همه مواردش تزيين مباح، مستحب، واجب، حرام و مكروه يك به يك شرائط و ضواط و حدود آنها كامل ذكر شد. ما به اجمال از اين قصه عبور كرديم. تزيين مباح مستحب و واجي را به اجمال از آن عبور كرديم و به اختصار رسيديم به تزيينات محرمه، اين تزيين به مناسبت ديگري در كتاب صلاه هم در لباس مصلي آمده است. در بحث لباس مصلي تزيين به ذهب هم در لباس، هم در دندان و بخشي از مباحث به صورت استطرادي در آنجا آمده است. يعني بحثي با اين همه اهميت و دامنه وسيع كه ما فقط يك سري به بحث زديم و وارد همه ابعادش نشديم. در دو، سه جاي فقه كه مطرح مي شود همه حالت حاشيه اي و استطرادي دارد. در حاليكه جاي اين است كه يك بحث جامع و مفصلي داشته باشد.

تدلیس:

 در باب تدليس ما يك بحثي طبق قواعد انجام داديم. گفتيم تزيين تدليسي كه خود شخص انجام بدهد، يا ديگري براي او انجام بدهد. يا كسي بخواهد تكسب به اين كند، مثل آرايش گريهاي موجود، اين يك قسمش بدون عمليه جراحيه است. و يك قسمش با عمليه جراحيه است. طبق قواعد حكمش را روشن كرديم. اين سه قسم بدون عمل جراحي در آرايش گريهاي معمولي اگر در مقام تدليس در باب ازدواج باشد، چه دختر، چه پسر فرقي نمي كند، گفتيم اين غش و محرم است. و تكسب به آن حرام است. و همانطور كه بعد خواهيم گفت باطل هم است. اين بحث را اول انجام داديم. بحث دوم اين بود كه ادعا شده بود كه رواياتي در اين باب است. اين روايات را ما خوانديم. يك نكته كلي كه در باب اين روايات گفتيم اين است كه اين روايات باب نوزده ابواب ما يكتسب به كلاً بي ارتباط با تدليس است. دو اشكال كلي در اين روايات داشتيم. يكي اينكه اين روايات ضعيف است، جز يكي آخري كه اصل جواز آرايش گري بود. براي زن اصل اينكه مي تواند موهاي زايدش را زائل بكند يا نه ؟ كه به بحث ما ربطي ندارد آن بحث اصل تزيين است. بقيه روايات در اين بحث اولاً ضعيف بود. ثانياً اين روايات با تدليس ارتباط نداشت. بحث اين بود كه در مقام آرايش گري انواعي از آرايش را منع كرده بود. و اينها همه انواع تزيين است. و نه بحث تزيين در مقام تدليس، اصلاً كار به نوع ندارد. به عبارت دقيق تر اينها اصلاً در مقام اطلاق از حيث تدليس و غير تدليس نيست. حيثش، حيث نوع تزيين است، نه كيفيت تزيين، عام و مطلق نيست. حيثش اين است و ربطي به بحث ندارد. يعني آنجايي كه بحث اين را مي كند كه كلاه گيس بگذارد به تعبير امروز مو را به موي ديگري وصل بكند . اينها اصلاً در ذهن راوي و در مقام و سؤال و جواب و اينها نيست. در مقام خدعه است. و كار به آن ندارد. از اين حيث در مقام بيان نيست و اطلاق ندارد.

 بنابراين بحث تزيين خدعه اي روايت خاصه اي ندارد. قاعده عامه اش را اول ذكر كرديم. كه اختصاص به قاعده كلي است. در مناكحات اينطور است. تزيين و غير تزيين و هر كاري كه نوعش فرق نمي كند، هر عمليات تزييني و حتي عمليات غير تزييني كه يك نوع خدعه و غش به حساب مي آيد حرام است. اين روايات به اين بحث ربط ندارد. غير از اينكه ضعيف است. اين اولين بحث از تزيينات محرم بود كه التزيين التدليسي التزيين في مقام الخدعه و التدليس.

نوع دوم از تزيين محرم: بحث خرقه بر صورت

اين يك نوع تزيين است كه با خرقه انجام مي گيرد. كه شكل اين يا به حفه كردن و زدودن موهاي اضافه كه پارچه اي مي انداختند و مي چسباندند و موها را مي كندند. كه بعيد نيست اين باشد. يا اينكه مقصود اين است كه چيزي بمالند به صورت براي اينكه صورت را شفاف كنند. شكل آن فرقي نمي كند، در هر حال اين است كه ازاله موها و شفاف كردن چهره با خرقه و مالش و امثال اينها باشد. اين نوع دوم است كه كار به تدليس ندارد.آنوقت اين روايات را بايد از اين منظر ببينيم. اين بحث خرقه در اين روايات در روايت اول آمده بود كه فلا تغسلي وجهها بالخرقهو در روايت دوم هم آمده بود كه لا تجلل وجه بالخرق فإنه يذهب بماء الوجه در همين دو روايت آمده بود. شايد در مستدرك و بعضي كتب ديگر هم در يك روايت  هم آمده باشد. اين نوع دوم رواياتش ضعيف است. و تعدد روايات هم ندارد كه ما آن قاعده خاصه كه خودمان مي گفتيم كه قاعده ضم ضعاف باشد. مشمول آن نيست. و لذا رواياتش ضعيف است. مگر اينكه كسي به يكي از اين وجوهي كه عرض مي كنم در حد كراهت بتواند اينها را بپذيرد. روايت اول و دوم باب نوزده اين بحث غسل الوجه بالخرقه در حد كراهتش وجهي كه براي آن قبول مي شود، يكي از وجوهي است كه عرض مي كنم. يكي اينكه كسي قاعده تسامح در ادله سنن را بپذيرد و بگويد كه طبق قاعده تسامح در ادله سنن اين روايت اول و دوم را مي پذيريم و حكم به كراهت مي كنيم. چون حمل بر حرمت و نوع استدلال و اينها قرائن داخلي دارد كه معلوم است حرمت را نمي گويد، كراهت دارد. و لذا اگر كسي قاعده تسامح در ادله سنن را بپذيرد لا يبعد كه يفتي بكراهه الخرق بالوجه و غسل وجه بالخرقه، ظهور اين روايات بيش از كراهت نيست.

آيا قاعده تسامح در ادله سنن اختصاص به مستحبات دارد؟ يا قابل تعميم مكروهات است؟

راه حل حکم کراهت خرقه بر صورت:

راه حل اول:

این است که اگر كسي قاعده تسامح را بپذيرد. و تعميم اين قاعده را به مكروهات با يك نوع القاء خصوصيت و چند وجهي كه در اصول آمده بپذيرد، آنوقت مي تواند اينجا اين را بپذيرد.

 راه حل دوم:

اين است كه همان بحث جبر ضعف سند به شهره را بپذيرد.

بحث شهرت:

شهرت در سه جا مهم است. يكي آنجايي كه تعارض مي شود و مي خواهيم مرجح بپذيريم و نظر برخي از بزرگان اين بود كه شهرت مرجح است بر خلاف آقاي خوئي. يكي در جبر ضعف سند به شهرت است. كه ضعف سند به شهرت را جبر مي كنند.

يكي هم شهرتي كه سند را ساقط مي كند. موجب اسقاط سند از حجيت مي شود.

نقش بحث شهرت فتوايي در اصول:

 سه نقش براي آن در اصول متصور است. يكي در قاعده مرجحات بنابر بعضي از انظار كه ما آن نظر را قبول نداريم. يكي در اسقاط حجيت است آن در ترجيح بود اين در اسقاط است كه در قاعده اعراض مشهور عن الروايه بحث شده است كه مي گويد روايت صحيح و سند اعلايي است، ولي احراز موجب اسقاطش مي شود. يكي هم در تصحيح سند ضعيف است. بعكس آن، سند ضعيف با شهرت فتوايي جبر مي شود و تصحيح مي شود.

راه حل تصحيح روايات:

1. يك راه همان تسامح در ادله سنن بود كه ما آنها را قبول نداريم، هم اصل قاعده اش را قبول نداريم، هم تعميمش از مستحبات به مكروهات.

2. راه دوم جبر ضعف سند به شهرت فتوايي است كه اين را هم ما علي الاصول قبول نداريم. براي اينكه هم در اينكه چه مقدار شهرت فتوايي در قدماي اصحاب بوده است كمي جاي تأمل دارد. من تتبع تام ندارم. و بر فرض هم كه باشد، كبراي جبر ضعف سند به شهرت به طور كلي ما قبول نداريم. با يك قيود سختي بعضي جاها قبول داريم. اين دو تا راه نمي تواند اين بحث را اثبات بكند.

3. راه سومي كه ما در بحثهاي فقه التربيه روي آن تأكيد داشتيم همان استفاده حديث و ضم احاديث غير معتبر بود كه در اثر ضم آنها با چهار يا پنج اصل مي گفتيم روايات غير معتبر متعدد مي شود قبول بكنيم. روايات متعدد اگر در مستحبات و مكروهات بخصوص باشد بعدها البته گفتيم درواجبات و محرمات هم شايد بشود. دوم از مباحث اختلاف بين ادياني نباشد. كه جايي باشد كه اديان در آن بحثي داشته باشد. سوم محل اختلاف مذهبي نباشد. چهارم خلاف ضوابط روشن و متعارف عقلي و عرفي نباشد.

اين راه سوم اينجا مصداق ندارد. براي اينكه در اين بحث روايات متعدد نيست. دو روايت است.

پس سه قاعده براي پذيرش روايات غير معتبر در مستحبات و مكروهات وجود دارد كه كبراي بعضي از آن سه قاعده را قبول نداريم. مثل اول و دوم، بعضي هم اينجا مصداق ندارد. اين هم النوع الثاني من التزيينات المحرمه. روايات خاصه نداريم، آنوقت قواعد كه بياييم در بحث حمام و استحمام و اينها آنجا به گمانم رواياتي دارد كه شايد مذمت كرده در حد كراهت نسبت به اينكه در حمام چيز سفتي و زبر و سخت به صورت كشيده بشود . آنها بعيد نيست كه القاء خصوصيت بشود، كار به حمام و غير حمام نداشته باشد. يعني اصولاً از آنها استفاده بشود كه مالش ابزارها و اشياء سفت و سخت به صورت حمام و غير حمام ندارد. بخصوص در آرايش گري هم نوعي حالت استحمامي دارد. اگر آن روايات معتبر باشد و القاء خصوصيتي بكنيم. ممكن است بگوييم تزئينات اينطوري اشكال دارد. اگر آن را بپذيريم، بايد دو القاء خصوصيت كنيم، يكي بگوييم از حمام به غير حمام و يكي هم بعيد نيست كه نوعش هم امروز با زمانهاي قبل مثلا پارچه نباشد غير پارچه باشد. بر چسب و چيزهايي باشد كه بشود القاء خصوصيت كرد. بعيد نيست كه كراهت داشته باشد.

راه حل سوم:

اين است كه آن را و اينها را و تعليل و حكمتي كه ذيلش آمده اينها را با هم ببينيم. آنوقت شش، هفت روايت مي شود. كه در باب حمام هم چند روايت دارد. آنوقت اين مجموعه كنار هم آدم را مطمئن مي كند كه بحث خصوصيتي يا اگر همه ضعيف باشد، مي شود مشغول قاعده ضم ضعاف شود. اگر هم يكي از آنها معتبر باشد اينها مؤيد مي شود. و وجود دو روايت ضعيف در اينجا تسحيل... مي كند كه آدم بگويد اين يك قاعده كلي است كار به اما و غير اما هم ندارد. اگر اين روايات را با هم ببينيم نتيجه اي كه از وجه دوم و سوم مي گيريم به نظر ما درست است. چه آرايش گري، چه استحمام و حالات مختلف از جمله در مقام آرايش گري وقتي با مالش اشياء زبر باشد كه نوعي طراوت پوست را مي برد، اين موجب مي شود كه كراهت داشته باشد. اين را در حد كراهت مي شود نظر داد و قبول كرد.

 اين سه استدلال است كه دليل اولش اشكال دارد، ولي دليل دوم و سوم را مي شود به آن توجه كرد و القاء خصوصيتش را درست كرد. بايد يك چيز زبر باشد اين مستفاد از روايات است. يا مالش زبر است يا چيزي را مي چسباند. تراشيدن با تيغ اين حكم را ندارد.

نکته پایانی:

 نكته اي كه ممكن است ما در پايان اين بحث به آن توجه كنيم. كه نمي دانم چقدر بشود به اين نكته اعتماد كرد. اين است كه بياييم بگوييم مجموعه اين روايات را بپذيريم. و آنچه كه در ذيل آن آمده به عنوان اجلال الوجه و يذهب بماء الوجهو امثال اينها آن را نوعي علت بدانيم يا حكمتي بدانيم كه راه را براي تنقيح مناط و القاء خصوصيت باز بكند. و بگوييم حتي اختصاص به خرقه و اينها ندارد. هر نوع آرايش گري تندي كه موجب ذهاب الماء الوجه بشود، طراوت پوست را ببرد، كراهت دارد. اين اگر باشد آنوقت القاء خصوصيت مي آيد، روي كرمها و چيزهاي تند، حالا حداقل جاهايي كه تند است و يك شرائط ويژه اي دارد كه بعد از مدتي چهره را چهره مرده اي مي كند. اگر اينطور باشد. ممكن است القاء خصوصيت هم به اين شكل بشود.