جمع بندی:
حاصل آنچه كه ديروز عرض كرديم اين بود كه بر اساس مفاد روايات يك اصل عام داريم كه بهره گيري از طبيعت و نعم دنيايي است. خلق لكم ما في الارض جميعاو سخر لكم ما في الارض جميعااين يك قاعده است. كه اصل عملي اينطور است. ولي فراتر از اصل عملي طبق مفاد آيات و روايات قاعده عامه اين است كه بهره گيري از طبيعت، تسخير نعم الهي در جهت منافع فردي و منافع اجتماعي اين امر آزادي است. و اگر نگوييم كه نوعي شك و ترديد در آن وجود دارد. با تعابير مختلفي كه در آن آمده است. اين يك اصل است. مقصود از اين اصل، اصل اباحه عملي نيست. بلكه اين مستند به مفاد آيات است، يعني قاعده اي است كه از ادله لفظيه مستفاد است. نه به استناد اصل عملي، به عبارت ديگر دليل و اماره در اين قاعده حاكم است، نه اينكه اين قاعده مستند به اصل عملي باشد. كه اصاله الاباحه و اصاله البرائهو امثال اينها، اصلاً مفاد ادله لفظيه آزادي بهره برداري از طبيعت و نعم الهي است در جهت منافع فردي و اجتماعي و امثال اينها، اين يك بحث است كه خود اين بحث داستانهاي طولاني دارد كه از يك طرف به اقتصاد اسلامي برخورد پيدا مي كند. از يك طرف به بحث محيط زيست و امثال اينها ارتباط پيدا مي كند. و لا يبعد به اينكه بگوييم ترغيب و استحبابي در اينجا وجود دارد. و ربما يتبدل الي الوجوب، گاهي هم به خاطر عزت مسلمين و امثال اينها واجب مي شود كه در صدد تسخير طبيعت برود و در صدد گسترش استفاده از منابع طبيعي و نعم الهي كه در اين عالم هست. يعني اباحه بلكه استحباب گاهي هم وجوب مي شود. البته اين اصل اباحه يا استحباب يك چهار چوبها و ضوابطي دارد، هم به لحاظ اينكه براي چه چيزي اقدام مي كند. هم اينكه چه كسي اقدام مي كند. هم اينكه در چه شرائطي اقدام مي شود. هم اينكه چه آثاري بر اين اقدام او در طبيعت مترتب مي شود. اينها همه حكم و عناوين اوليه و ثانويه دارد. اينكه گاهي ممكن است به خاطر يك ضوابط اولي و ثانوي كاري از همين كارهاي تسخير طبيعت حرام شود. مثلاً اگر شرائط محيط زيست را به نحو وخيمي به هم مي زند. لايه ازن را تخريب مي كند. شرائط زيست بشر را به هم مي پاشد و اينها، و مسائل گوناگوني است كه بحث آن در جاي خودش، اين يك بحث است كه اتفاقاً در مكاسب محرمه هم جاي اين بحث است. براي اينكه همين امر هم تسخير طبيعت و بهره گيري از نعم طبيعي، اين امر هم مي آيد متعلق معاملات و اجاره ها قرار مي گيرد. اين همه كارگران و پيمان كاران و مستخدمان و مأموران دولتي و غير دولتي كه كار گرفته مي شوند و اجير مي شوند براي اينكه انرژي هسته اي را كشف بكنند. براي اينكه فلان چاه نفت و معدن را استخراج بكنند. اقدامي در تسخير طبيعت بكنند. پتروشيمي و امثال اينها درست بكنند. طبعاً بحث اينكه تسخير طبيعت و توسعه منابع و فعاليت روي منابع طبيعي و توسعه اقتصادي ، اينها يك واقعيتي است كه حد و حدودي دارد. كسب اينها هم تابع حدود و ضوابط است. يعني چون گفتيم اصلش بر جواز است. بل الاستحباب، بنابراين اجير شدن و اجير گرفتن و جعاله و عقود و فعاليتهاي اقتصادي كه تعلق به امور استخراج معدن باشد. بر پايي صنايع باشد، تبديل مواد خام باشد. كارهاي فن آوري و توليدات صنعتي باشد. كه براي خود شخص است، يا براي جامعه، يا براي هر دو است. اينها علي الاصول آزاد است، بلكه ترغيبي هم در آن ممكن است باشد. اين بحث بيشتري دارد. گاهي هم واجب مي شود. اجاره و جعاله و اجير شدن و فعاليتهاي اقتصادي متعلق به اين امور هم وقتي كه خود كار آزاد بود و جايز يا مستحب بود، طبعاً مانعي ندارد. البته اگر واجب باشد، آنوقت در بحث خودش اجرت بر واجبات مي شود ، اما در يك مواردي هم اينها حرام مي شود. آن بايد در اينجا مورد بحث قرار بگيرد. آن مواردي كه استخراج منابع طبيعي و تصرف در اينها حداقل مواردي كه محرم است، يكي آنجايي است كه تصرف در ملك غير باشد. يا ملك دولت باشد بدون اذن دولت، اين يك مورد مي شود. جز انفال است كه اجازه حاكميت مي خواهد. و بدون اجازه بخواهد اقدام بكند. يا ملك اشخاص باشد. كار محرم مي شود. يا اينكه عناوين ثانويه تخريب محيط زيست و به هم زدن زنگي طبيعي انسانها باشد و زندگي طبيعي وحوش و حيوانات باشد كه آن هم منجر به هم ريختگي محيط زيست مي شود. كه قطعاً يك حدودي از آن كراهت دارد و يك حدودش حرام است. فقه محيط زيست در جاي خودش، جاي بحث دارد. اين يك بابي است كه فصل جدايي در مكاسب محرمه است.
موارد كسب محرم در تسخير طبيعت:
1. اگر تصرف در ملك غير باشد، شخصي يا حقوقي عمومي يا دولتي.
2. يا موجب اضرار به غير يعني اشخاص يا جامعه به طور كلي باشد.
3. يا منع حكومتي باشد.
ادله مي گويد: خلق لكم ما في الارض جميعا، سخر لكم ما في الارض جميعاو ساير ادله، آنها مي آيد تخصيص مي زند كه اينها در اختيار دولت است در اختيار حكومت است. معنايش اين است كه مستقيم شما نمي توانيد يعني اذن مي خواهد. عين اينكه چيزي كه ملك ديگري هم شد باز خلق لكم ما في الارضآن را نمي گيرد مگر اينكه اذن باشد. و هر جايي كه اذن و اينها نباشد حرام مي شود. و كسب هم حرام است.
اصل سود گرايي:
اين يك اصل مهم است. و در فلسفه اخلاق و اخلاق غربي و اينها خودشان مخالف با اين روند هستند. و در دنياي ما هم همينطور است. آقاي سروش يك كتابي دارد به نام تفرج صنع زمان آقاي هاشمي و بحثهاي سازندگي و ورود در بعد از زمان جنگ و اينها اين بحث خيلي مطرح بود. هم بحث ديروز كه تجمل و تزين بود و هم بحث توسعه مطرح بود. آنوقت آقاي سروش يك مقاله اي دارد از موضع سنت گرايان غربي، در خود غربيها هم گروهي از سنت گرايان هستند كه با اين نوع زياده روي در تصميم طبيعت و تأمين رفاه موقت و فعلي به هر قيمتي كه باشد. مخالف دارد. و حرفهايي راجع به آن وجود دارد. گر چه اين فضاي غالب غرب نيست. روح و تار و پود و شالوده تمدن غربي آن است. آنجا آقاي سروش حرفهايي دارد كه با اين سازگار نيست. همان وقت آقاي هاشمي رفسنجاني چيزهاي ديگري مي گفت. و حرف و حديث در اين قصه فراوان است.
حاصل بحث:
اين بود كه اصل اباحه بلكه استحباب است. اما اين اباحه و استحباب در يك چهارچوبهايي است. و آنجايي كه از اين موازين بيرون برود، يا مكروه مي شود، يا حرام مي شود. و جاي محرم بودنش هم اين است كه محيط زيست را به يك شكل خاصي تخريب بكند. يا تصرف در اموال عمومي باشد، يا خلاف ضوابط دولتي باشد. اين كسب در اين سه، چهار صورت حرام مي شود. در يك موارد سطح پايين هم ممكن است مكروه باشد. اما در غير آن اين اكتساب از طريق اين فعاليت مباح بلكه مستحب است. از خود آيات و اينها بعيد نيست كه بشود اين را استفاده كرد. اما اطلاق دارد يا ندارد. بحثي دارد. اين يك بحث، التكسب بتسخير الطبيعه بالعمليات الصناعيه. و ما يشبه من ذالك، اين در جاهايي كه مثال زديم حرام مي شود. اصل اين عمل و به طبع آن تكسب به اين اعمال مباح بلكه مستحب و لكن ربما تعرض عليه عناوين أخريطبق ضوابط اولي و ثانوي كه مشخص شده است. الكراهه أو الحرمه أو الوجوب، آنوقت حكم تكسبش در كراهت تابع كراهت اصل عمل است. حكم حرمت تكسبش تابع آنجايي است كه حرام است. وجوب هم مي آيد جزء صناعات واجبه كه حجت در آن درست است، يا درست نيست، آن خودش يك بحثي در آخر دارد.
بحث تزيّن:
تزين و تجمل به اين نعم چيزي فراتر از انتفاع و تسخير است. تزين در واقع پاسخ گويي به نيازهاي ثانوي است، نه نيازهاي اولي، بشر نيازهاي ثانويه دارد كه يكي از نيازهاي انسان و خواهشهاي نفساني انسان همين زينت خواهي است. زيبا طلبي است. كه هنر دوستي يكي از موارد آن است، تا زيبايي دوستي كه در انسانها هست و يك نوع علقه و جازبه اي است كه در انسانها قرار مي گيرد. اينجا هم ما اصلي داريم كه عين بحث قبلي است. قل من حرم زينت الله التي اخرج الله لعباده و الطيبات كه اينجا بحث زينت است. علي القاعده بعضي جاها زينت را نزديك نعمت گرفته اند. ولي ظاهراً بار اضافه اي دارد. و جزء چيزهاي ثانوي تر است. نه چيزهاي بيث27/29 و پايه و اوليه اين نيازها است. اين در قرآن اين آيه را دارد. و رواياتي هم دارد. كه اين تزين كه مي گوييم و گاهي عنوان توسع پيدا مي كند در خانه و مركب و امثال اينها، اين باز از نظر اسلام اين تزين در زندگي و نظافت هم در اين قرار مي گيرد. و آراستگي و لباس و مركب و اينها هم باز اطلاقاتي داريم كه اين آيه قرآن اساس آن است. و اين يك مقدار مشرب اسلام را با مشرب ملامت گرايان و ملامتيه و صوفيه و اينها جدا مي كند. و مي گويد بهره گيري از اينها در حد تزين و توسع اين مانعي ندارد. ما دراينجا يك اصل اباحه اي هم داريم. و بعيد نيست كه بر اساس روايات يك نوع استحبابي هم باشد. اما اين اباحه بل الاستحباب باز در يك چهارچوبهايي قرار مي گيرد. در يك جاهايي اباحه استحباب مي شود. در جاهايي اين استحباب مؤكد مي شود. و يك جاهايي هم ممكن است واجب بشود. اين به لحاظ مواردش از اباحه به استحباب و وجوب مي آيد. به لحاظ ميزان و كيفيتش هم اينطور است آن هم ضوابطي دارد. بعضي جاها هم حرام مي شود. اين از حيث موارد است. از حيث كيفيت و ميزان و اندازه هم باز حدود و ضوابطي دارد. اصراف نباشد موجب تحقير ديگران نباشد. يا حدودي دارد كه در بعضي از اين حدود حرام مي شود، گاهي مكروه مي شود، گاهي هم مباح است. طبعاً تكسب به اينها هم تابع اين حكم است.
تدليس ماشطه:
يكي از موارد محرم اين است كه در اين زينت تدليسي به كار رود. اين يكي از استثنائات محرم تزيين و تزين است. چهارچوبهايش را بايد مشخص بكنيم. گفتيم تزيين و تزين امر مباح و مستحب و گاهي واجب مي شود و گاهي هم حرام مي شود. بر حسب وضع اشخاص و يا موقعيتها يكي از محرماتش همان تدليس است. اگر تزيين و تزين در مقام تدليس باشد. خدعه باشد، اين مي شود حرام، حرام كه شد كسب اين آرايش گر هم حرام مي شود. تابع حكم اصل موضع است كه جايز است، يا جايز نيست. وقتي تدليسي شد، حرام مي شود.
موارد حرمت تكسب تزیین:
1.يكي آنجايي است كه اضرار در حد محرم داشته باشد.
2. مواردي كه در او غش و تدليس و امثال اينها باشد.
3.جای که تغيير در خلقت باشد. چون بعضي از تغيير در خلقتها حرام است. مثل حضرت امام و گروهي كه مي گويند مطلق اضرار به نفس حرام است. يك عده مثل آقاي خوئي مي گويند اضرار قتل نفس يا نقص عضو حرام است. اگر احراز شود كه اين سرطان زا است و به مرگ منجر مي شود ولو به فاصله، حرام است. اگر هم آن نباشد اختلاف فتوا مي شود. اينها از چيزهايي است كه خيلي جاي بحث دارد. همين آيات شريفه قرآن، و لا يبدين زينتهن الا لبعولتهن يا الا ما ظهر منها، در مورد زن ومرد، خود ابرويي كه زنها بر مي دارند. يا انگشتري كه دست مي كنند. يا عينكي كه مي زنند. اينها تا يك حدي جايز نيست. ولي بعضي چيزها آيه دارد الا ما ظهر منها، ما ظهر منهابايد بحث بشود و در حد صورت و اينها به همين اكتفا كرده اند. ولي عينك متعارفي است ولو به هر حال عينك قشنگ است. ولي اين زينت في ما ظهر منها تلقي مي شود يا ابرو برداشتن ما ظهر منها است. تابع عرف است. شهر به شهر روستا به شهر كشور به كشور و زمان به زمان و تيپ افراد همه اينها در اين ما ظهر منها و حد و حدودش تأثير گذار است. و اما براي مردها خودش يك داستان ديگري دارد. در مورد مردها اين تزينات اگر تشبه به نساء تلقي بشود، مانع دارد. يا اگر تهييج شهواني اجتماعي بشود مانع دارد، اگر اينها نشود مانع ندارد.